تاریخ جنبش‌های اجتماعی

تجربه شیلی (بخش دهم)

خدعه کردند!

هرچند در تاریخ سیاست از «سالوادور آیِنده» به عنوان قهرمانی اصولگرا یاد می‌شود که بهای ایستادگی‌اش علیه بی‌قانونی را با فداکردن جان خود پرداخت، ولی او فضایل دیگری نیز داشت که زیاد به آن پرداخته نشده. «بئاتریس» دخترش طی یک سخنرانی در کوبا درباره شخصیت محکم او که در روز کودتا بیشتر نمود پیدا کرد، گفته است: «به‌وقتش شجاعت و در عین حال خونسردی و آرامش آیِنده مثال‌زدنی بود: از طرف خونتا ژنرالی می‌آید و پیشنهاد می‌شود هواپیمایی در اختیار آیِنده و خانواده و کلیه همراهانش بگذارند تا آن‌ها را به هرجا که خواستند برساند. آیِنده پاسخ می‌دهد: “خائنان نمی‌توانند درک کنند که یک انسان باشرف چگونه موجودی است.” و ژنرال خائن را با خشم و خروشی باورنکردنی از اتاق خود بیرون می‌اندازد.»

این موضع‌گیری از آن جهت اهمیت دارد که ماهیت حقیر و زشت طرف مقابل را افشا می‌کند. بر اساس نوار صوتی گفتگوی سران کودتا که بعدها افشا شد، ژنرال پینوشه در پاسخ به دریادار «پاتریسیو کارواخال» که پیشنهاد تسلیم دولت قانونی در ازای توقف بمباران را به او اطلاع می‌دهد، گفته است: «تموم حرومزاده‌های کثیفی که می‌خوان کشور رو نابود کنن باید دستگیر بشن و بدون هیچ لباسی غیر از لباس تن‌شون، سوار هواپیما بشن. درباره آیِنده، ما سر پیشنهادمون برای بردن او با هواپیما به خارج از کشور هستیم، اما هواپیما در میانه پرواز سقوط می‌کنه. باشه فرمانده؟»

حدود دو ساعت بعد باز پینوشه درباره این طرح ناجوانمردانه تأکید کرده: «نظر من اینه که ما همه این مردها رو بگیریم و به خارج از کشور یا هرجایی که می‌خوان بفرستیم و بعد در میانه پرواز، شروع به انداختن اون‌ها به بیرون هواپیما کنیم.» (هر دو نقل از کتاب «سایه دیکتاتور» صفحات ۳۳ و ۳۵)

در عمل هم این اتفاق افتاد و کل وزرا و مقامات دولتی به اردوگاه زندان موقتی در جزیره داوسون (Dawson) در مناطق یخ‌زده جنوبی «پاتاگونیا» برده شدند. عده زیادی از بازداشتی‌ها که نام‌شان در فهرست ناپدیدشدگان قهری حکومت پینوشه وجود دارد هم پس از شکنجه یا قتل، با هلی‌کوپتر به دریا ریخته شدند.

کودتاچی‌ها خیلی راحت دروغ گفتند، اما آن‌ها تنها فریبکاران تاریخ نبودند. موارد متعدد از چنین بدعهدی‌هایی در دفتر وقایع‌نگاری دیکتاتورهای مختلف ثبت شده که ما اینجا فقط به نزدیک‌ترین و مشهورترین مورد می‌پردازیم: خدعه خمینی! معروف است که وقتی از آیت‌الله خمینی در مورد زیرپا گذاشتن وعده‌هایی که پیش از رسیدن به قدرت داده بود پرسیده‌اند، جواب داده که: «خدعه کردم!» شاید سندی از این جمله در دست نباشد ولی در عمل با اقدامات جمهوری اسلامی مشخص شد که وعده‌هایی مثل: ایجاد یک حکومت دموکرات «شبیه فرانسه»، عدم دخالت روحانیون در حکومت، اجباری‌نبودن حجاب و… خدعه‌ای برای فریب مردم و غصب حکومت بوده است.

جانشین او آیت‌الله خامنه‌ای هم از این خدعه‌ها کم در آستین نداشت. او پس از عقب‌نشینی از جاه‌طلبی‌هایش در برنامه هسته‌ای و توافق برجام، به صلح حسن ابن‌علی، امام دوم شیعیان استناد کرد و آن را «نرمش قهرمانانه» نامید. اما یک دهه بعد در جمع هوادارانش توضیح داد: «نرمش قهرمانانه بد فهمیده شد. انعطاف یک‌جاهایی لازم است. همان معنایی که ما در تقیه می‌گوییم.»

«تقیه» در تشیُع به معنای کتمان حقیقت در مواقع اضطرار است. به این ترتیب، خامنه‌ای جامعه جهانی را فریب داد و آن‌ها را قانع کرد که دنبال سلاح هسته‌ای نیست؛ چیزی که بعدتر با ربوده شدن اسناد آزمایش‌های هسته‌ای مخفیانه و ترور فخری‌زاده به رسوایی مجدد جمهوری اسلامی منجر شد.

۴ سپتامبر ۱۹۹۰ مراسم تدفین مجدد سالوادور آیِنده روی فرشی ایرانی

نکته دیگری که عمق رذالت حکومت‌های اقتدارگرا را نمایش می‌دهد، اصرار بر جنایت و بی‌اخلاقی علیه دشمن شکست‌خورده است؛ حتی اگر او مُرده باشد. به ماجرای خاکسپاری آیِنده دقت کنید که حتی به همسرش اجازه دیدن آنچه از او باقی مانده بود را ندادند. هرالدو مونیز در کتاب «سایه دیکتاتور» می‌نویسد: «حدود ساعت هفت عصر، جسد رئیس‌جمهور پیچیده در قالیچه‌ای از لامونه‌دا به بیمارستان نظامی ارتش منتقل شد. دریاسالار کارواخال اخبار مرگ رئیس‌جمهور آیِنده را به پینوشه رساند. حالا مسئله خاکسپاری سر برآورد.

پینوشه به کارواخال گفت: “فقط او را در جعبه چوب کاج گذاشته و با هواپیمایی همراه خانواده‌اش ببرید. بگذارید خاکسپاری جای دیگه‌ای مثلاً در کوبا برگزار بشه! در غیر این صورت، مراسم خاکسپاری آشوب درست می‌کنه. حتی مُرده این مرد دردسرسازه!”

سرانجام پینوشه تصمیم گرفت اجازه دهد که یک مراسم خاکسپاری خصوصی محتاطانه در شیلی برگزار شود. روز بعد، بقایای رئیس‌جمهور در قبرستان سانتا اینس در وینا دل مار به خاک سپرده شد. بیوه او، تنچا در حالی که سربازان تهدیدکنان نزدیکش ایستاده بودند شجاعانه بر سر گور آیِنده اعلام کرد: “بگذارید همه بدانند که اینجا رئیس‌جمهور قانونی شیلی خفته است.”»

بعد از بازگشت دموکراسی به شیلی، در ۴ سپتامبر ۱۹۹۰ مراسم تدفین شایسته‌ای با حضور سران کشورهای خارجی، روشنفکرانی از سراسر جهان و رهبران دموکراسیِ دوباره متولدشده شیلی برگزار شد اما «پینوشه از حضور در مراسم خاکسپاری امتناع کرد و برای یک معرکه‌گیری سیاسی، بی‌پرده به ارتش اجازه نداد احترام نظامی در خور یک رئیس‌جمهورِ درگذشته را داشته باشند.» (صفحات ۴۱ و ۳۰۸)

دخالت در تدفین کشته‌شده‌ها و پایمال‌کردن حق سوگواری خانواده قربانیان، خاکسپاری غیرمحترمانه آن‌هم در گورهای بی نام و نشان و حتی گورهای جمعی، دفن مخالفان در مناطق دورافتاده و ترس از تبدیل خاکسپاری به جرقه اعتراض، موارد آشنایی است که در جمهوری اسلامی به مراتب بیشتر جدی گرفته می‌شود.

«یارتا یاران» مترجم کتاب «مرگ سالوادور آیِنده» در مقدمه آن درباره عکس معروف لحظات آخر آیِنده به نکته جالبی اشاره می‌کند: «چیزی که در آن تصویر تکانم داد، چهره آیِنده نبود که کلاهخود معدنچیان را بر سر داشت و به بالا می‌نگریست. حالت غریب دست راستش بود که اسلحه را گرفته بود؛ مسلسل خودکاری که فیدل کاسترو به او هدیه داده بود، به او که برخلاف کاسترو بدون اسلحه پیروز شده بود. این تصویرِ دستی است که به احترام قانون‌گرایی، اسلحه را پس زده بود و در دفاع از آن، دست آخر، آن را به دست گرفته بود. تلخی بی در و پیکری در این دوگانگی است که با مرگ یگانه می‌شود.»

گابریل گارسیا مارکز در این کتاب مستند نوشته که آیِنده با آن مسلسل شش ساعت مقاومت کرد: «این نخستین اسلحه‌ای بود که سالوادور آیِنده آتش می‌کرد.» اما تا لحظه آخر و در آن نبرد نهایی «هنوز در بند قانون‌گرایی بود».

در قسمت بعد به تأکید آیِنده بر قانون و خشونت‌پرهیزی او می‌پردازیم.

معرفی کتاب: سایه دیکتاتور

در این قسمت به بخش‌هایی از کتاب «سایه دیکتاتور: زندگی تحت حکومت آگوستو پینوشه» ارجاع داده شد. نویسنده آن، «هرالدو مونیز» که در زمان کودتا جوانی پرشور بود و طی دوران دیکتاتوری در جنبش مخفی دموکراسی‌خواهی شیلی فعالیت می‌کرد، بعدها در نخستین دولت پس از پینوشه به سمت‌های مختلفی از جمله وزارت و سفارت رسید. او در این کتاب به صورت مفصل به واکاوی دوران وحشت (از زمان کودتا تا ماجرای بازداشت و محاکمه پینوشه) پرداخته است. خواندن این اثر مرجع به علاقه‌مندان تاریخ جنبش‌های اجتماعی توصیه می‌شود.