تاریخ جنبش‌های اجتماعی

تجربه شیلی (بخش بیستم)

دوستی سیب و گلابی

پیشتر گفتیم که نظام‌های فرصت‌طلب تلاش می‌کنند تا با برجسته‌کردن مشکلات جامعه و انداختن تقصیر به گردن گروه‌های اقلیت یا دشمنان خودساخته، قدرت را تمام و کمال به دست بگیرند. آن‌ها برای بسیج نیروها و مطیع‌کردن شهروندان، به دوگانه «خودی و ناخودی» دامن زده و از اصل خطرناک «هرکه با ما نیست، دشمن ماست» استفاده می‌کنند. در نتیجه، تبعیض و نابرابری و پایمال‌شدن حقوق بسیاری از مردم، نشانه تکراری چنین نظام‌هایی است.

در کشورهای مستعد که زمینه چنین شرایطی وجود دارد، گروه حاکم برای تضعیف عقلانیت جامعه، با ترفندهایی بر تحریک هیجان و احساسات پیروان خود تمرکز می‌کند. مهم‌ترین این ترفندها که در جوسازی رسانه‌ای (پروپاگاندا) و به‌ویژه در سخنان رهبران دیده می‌شود عبارتند از برانگیختن ترس، همدردی، غرور، و تنفر در افراد جامعه. مثلاً ترساندن از انواع مجازات، برخورد پلیس مخفی، حبس و شکنجه متمردها و… یا ایجاد همدردی و همدلی در مردم؛ مثل آنچه که هیتلر کرد و پیش از به آتش کشیدن نیمی از جهان، با اشک در چشمانش مدعی شد که طالب صلح است، ولی دشمنان او را وادار به جنگ کردند! ژنرال عیدی امین هم مثل الگوی محبوبش مدعی بود: «از من صلح‌طلب‌تر پیدا نمی‌کنید. من طرفدار حقوق بشرم.»

علی خامنه‌ای و آگوستو پینوشه هم همواره تلاش داشتند خود را حامی جامعه و «پدر ملت» جا بزنند و وانمود کنند که به همین دلیل تمام دنیا علیه آن‌ها لشکر کشیده است. خامنه‌ای به پینوشه که خودش را پیرمردی خیرخواه معرفی می‌کرد یک سور زده و در مقاطع حساسی که فرمانروایی‌اش به خطر افتاده بود از ضعف جسمی خود مایه گذاشت و مثلاً در اعتراضات سال ۸۸ با نطق تاریخی «جسم علیلی دارم…» و گریه حضار، فرمان سرکوب همه‌جانبه معترضین را صادر کرد.

اما دو شیوه دیگر، یعنی برانگیختن غرور (مثل طرح برتری نژادی یا مذهبی) و تنفر (تحریک پیروان علیه هر نوع زندگی غیر خودی، به‌ویژه جوامع دموکرات و آزاد) موارد عمیق‌تری هستند که تبعات آن حتی پس از فروپاشی حکومت‌های دیکتاتوری، تا سال‌ها گریبانگیر ملت‌ها خواهد ماند و گاه به تجزیه کشورها منجر شده است؛ مثل آنچه به سر کشورهای اروپای شرقی آمد.

• اعتراضات سیستان‌وبلوچستان

«ماچوکا» از آثار سینمایی مهم دوران پس از پینوشه، درباره دوستی پسری از خانواده مرفه با یک همکلاسی بومی به نام پدرو ماچوکا است. آن‌ها با اشتیاق کتاب‌مصور «تکاور تنها» (Lone Ranger) را می‌خوانند که از نمادهای فرهنگ آمریکایی است و ماجراجویی‌های نقابدار سفیدپوستی را به تصویر می‌کشد که با دوست بومی‌اش علیه افراد فاسد مبارزه می‌کنند. خواهر ماچوکا به آن‌ها سرکوفت می‌زند که: «از خواندن این مزخرفات دست بردارید. هیچ‌وقت یک سرخپوست با یک سفیدپوست دوست نمی‌شوند.»

مادر ماچوکا معتقد است این دوستی مثل «ادغام‌کردن سیب و گلابی» است و پدر فقیر و الکلی‌اش هم با تمسخر، نهادینه‌شدن وضعیت تبعیض‌آمیز را این‌طور به پسرک حالی می‌کند: «می‌دانی پنج سال دیگر سرنوشت دوستی شما چه می‌شود؟ او به کالج می‌رود و تو نظافتچی دستشویی‌ها می‌شوی. ۱۰ سال بعد، دوستت در شرکت پدرش کار می‌کند و تو همچنان دستشویی تمیز می‌کنی. ۱۵ سال بعد، دوستت صاحب شرکت پدرش می‌شود و تو…؟ حدس بزن! همچنان در دستشویی‌ها جان می‌کنی و او حتی اسم تو را هم به یاد نخواهد آورد.»

این شرایط در جمهوری اسلامی هم برقرار است و اقوام مختلف ایرانی و به‌ویژه اقلیت‌های دینی، حتا اهل‌سُنت که اکثریت جمعیت مناطق کردنشین یا بلوچ و عرب را تشکیل می‌دهند با تبعیض سیستماتیک حکومت مواجه‌اند. نخبگان این گروه‌ها در هیچ عرصه‌ای امکان رشد ندارند و به عنوان مثال در تاریخ جمهوری اسلامی کمتر اتفاق افتاده که یک شهروند اهل‌سنت تا مقام فرمانداری یکی از استان‌های خودشان بالا برود.

از این نظر، تنها تفاوت میان ایران و شیلی این است که حکومت پینوشه در جهت سیاست نوگرایی و پیشرفت، بومیان را انکار می‌کرد و جمهوری اسلامی برای یک‌دست‌کردن جامعه و انحصار قدرت در دست شیعیان، اقوام ایرانی را سرکوب می‌کند. بهانه هر دو حکومت «وحدت و یکپارچگی» بوده ولی نتیجه هر دو یکی است: تبعیض، تبعیض، و دیگر هیچ!

«آریل دورفمن» در مقاله «وحشی واقعی کیست؟» توضیح می‌دهد که در اوایل قرن بیستم تفکری افراطی شکل گرفت که ناسازگاری بومیان و مقاومت آن‌ها برای حفظ فرهنگ خود را عامل اصلی عقب‌افتادگی آمریکای لاتین از ایالات متحد و اروپا می‌دانست. دورفمن در ادامه می‌نویسد: «به جای اینکه گناه توسعه‌نیافتگی خود را به گردن تنوع نژادی بیندازیم، باید حاکمان را مسئول بدانیم که حاضر نبودند این آدم‌های متفاوت را چون مشارکت‌کنندگان واقعی در وفاق ملی پذیرا شوند.»

او با اشاره به ظهور جنبش‌های اجتماعی بزرگ آمریکای لاتین، و در رأس‌شان «چیاپاس» مکزیک، می‌نویسد که امروزه دیگر کسی جرأت ندارد پیش خود فکر کند ماپوچه‌ها اصلاً وجود ندارند. این جنبش‌ها بومیان را سدی در برابر نوگرایی یا یکپارچگی کشور نمی‌بینند و خواستار حق استفاده از زبان‌مادری، خودمختاری و زمین هستند. ضمن اینکه زنان نقش مهمی در پیشبرد جنبش‌ها دارند.

در سال‌های اخیر، ایران هم شاهد اعتراضات گسترده‌ای بوده که با محوریت اقوام شکل گرفته‌اند. یعنی قیام مسالمت‌آمیز در برابر سرکوب و نادیده‌گرفته‌شدن توسط حکومتی که بومیان سیستان‌وبلوچستان یا خوزستان و کردستان را هدف گرفته و بسیاری از شهروندان از امکانات اولیه زندگی یا حتی مدارک شناسایی محرومند. در اینجا هم حق آموزش زبان‌مادری، مشارکت در تعیین سرنوشت، بهره مساوی از منابع طبیعی و مواردی مشابه بومیان آمریکا، محور مطالبات مردمی است.

دورفمن در همان مقاله به گزارشی از سازمان سیا اشاره می‌کند که در بررسی اوضاع جهان در سال ۲۰۱۵، درباره جنبش‌های مردم بومی سراسر جهان (به‌ویژه مناطقی که منبع عمده انرژی هستند) هشدار داده و این جنبش‌ها را مهم‌ترین مسائلی می‌داند که در آینده پیش خواهند آمد. چنان که در ایران یک دهه اخیر هم اعتراضات بزرگی با محوریت کمبود آب یا گسترش فقر در مناطق نفتی شکل گرفته است.

 

معرفی فیلم: ماچوکا

«ماچوکا» (۲۰۰۴) که در فهرست ۲۰ فیلم برتر آمریکای لاتین قرار دارد، احتمالاً بهترین اثر سینمایی داستانی است که زمینه‌های اجتماعی کودتای شیلی و پیامدهای آن در زندگی مردم عادی را به نمایش می‌گذارد. «آندرس وود» کارگردان این اثر، در ۹ سالگی با گروهی از دانش‌آموزان بومی همکلاس می‌شود که با اصلاحات اجتماعی دولت سالوادور آینده به مدرسه آن‌ها آمده بودند. او با الهام از این خاطرات شخصی، در فیلم خود ضمن نقد فاصله طبقاتی جامعه شیلی، سرکوب زاغه‌ها و بومیان فقیر را به تصویر کشیده و نشان می‌دهد که خلاف گفته پدر ماچوکا، همکلاسی‌های محرومش را فراموش نکرده است.