معرفی کتاب، فیلم، پادکست

سینما حقوق بشر: ژنرال عیدی امین دادا (۱۹۷۴)

موضوع: «عیدی امین» دیکتاتور نظامی اوگاندا که با کودتا به قدرت رسیده، پس از سرکوب مخالفان و تثبیت قدرتش، کم‌کم به فکر عملی‌کردن ایده‌های شخصی خود می‌افتد. او که از قدرت پروپاگاندا آگاه است، مقابل دوربین یک فیلمساز غربی درباره زندگی شخصی، آرزوها و نظراتش صحبت می‌کند: تصویری روشن از یک خودکامه در دوران اوج قدرت…

درباره فیلم

مستند «ژنرال عیدی امین دادا: یک خودنگاره» نخستین فیلم از سه‌گانه شیطان به کارگردانی «باربه شرودر» است. این فیلمساز سوئیسی متولد تهران، یکی از پیشگامان موج نو سینمای فرانسه است که با ظهور عیدی امین، به خوبی اهمیت پرداختن به این شخصیت را درک کرده و با ساخت فیلمی مستند، درباره ظهور دیکتاتوری خونریز و متجاوز هشدار داد. پیش از آن، شایعات زیادی درباره امین وجود داشت تا حدی که او و نیروهایش را به آدمخواری متهم می‌کردند و می‌گویند در بازرسی کاخ او چند سر انسان در یخچال پیدا شد.

«عیدی امین دادا اومه» (۲۰۰۳- ۱۹۲۵) سومین رئیس‌جمهور اوگاندا بود که سال ۱۹۷۱ با کودتا به قدرت رسید و در هشت سال حکومتش، کارنامه سیاهی در زمینه نقض حقوق بشر از خود به جا گذاشت. تعداد کشته‌شدگان این دوران بین صد تا پانصد هزار نفر برآورد شده است. سرانجام در پی جنگ‌افروزی و تجاوز به کشور تانزانیا در سال ۱۹۷۸، حکومت امین سقوط کرد. او به خارج گریخت و تا پایان عمر در جده عربستان زندگی کرد.

امین در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمده و به گفته خودش گرچه به تحصیل علاقه داشته ولی از کودکی مجبور به کار کردن بود. او در جنگ داخلی خلاف میلش و به اجبار به ارتش پیوست و در جنگ جهانی دوم به برمه اعزام شد. این ابتدای مسیری بود که یکی از قصابان تاریخ را ساخت. مردی که به خود القاب عجیب زیادی داده بود، از جمله: عالی‌جناب، رئیس جمهور ابدی، فیلد مارشال (بالاترین درجه نظامی)، حاجی، دکتر (به خودش یک دکترای حقوق داده بود)، و البته «خداوندگار همه جانداران روی زمین و ماهیان دریاها و فاتح قلمرو امپراتوری بریتانیا در آفریقا و به‌ویژه در اوگاندا!»

 

درباره شخصیت عجیب و ترسناک عیدی امین فیلم‌های دیگری مثل «آخرین پادشاه اسکاتلند» (کوین مک‌دونالد، ۲۰۰۶) هم ساخته شده. اما در مستند باربه شرودر، بیننده با نسخه اصلی امین مواجه می‌شود. موجودی که مثل تمام دیکتاتورهای دیگر در خودشیفتگی غرق است و درباره توانایی‌های فیزیکی خود لاف می‌زند. ادعا دارد که قهرمان سنگین‌وزن بوکس، بازیکن تیم ملی هاکی و قهرمان تیراندازی با سلاح‌گرم است؛ ولی در مسابقه شنا با یارانش تقلب و جِرزنی می‌کند! مثل «ولادیمیر پوتین» خودکامه روس که در هفتاد سالگی هم اصرار دارد خود را قهرمان جودو نشان بدهد و با ببرها کشتی بگیرد. یا همین «علی خامنه‌ای» که از کوهنوردی‌اش افسانه ساختند و نشیمنگاه او را زیارتگاه می‌کنند.

امین مثل سایر دیکتاتورها خود را محبوب مردم می‌دانست و در فیلم می‌بینیم که در دنیای خیالی او، فیل و تمساح هم دوستش دارند و به او خوش‌آمد می‌گویند! او می‌گوید دلیل محبوبیتش این است که «با مردم صادقانه حرف می‌زنم» و البته ماجرا فراتر از مرزهاست: «سیاست من در آفریقا و برای همه آفریقایی‌ها، آزادی برای مردم است. آن‌ها از من خواستند به رهبران‌شان بگویم که این آزادی را به‌شان بدهند و همان سیاست من را در پیش بگیرند.» مشابه این جملات را از زبان دیکتاتورهای دیگری شنیده‌ایم که با شعار «صدور انقلاب» سودای چنگ‌اندازی به کشورهای دیگر را داشتند: از هیتلر و استالین، تا خمینی و خامنه‌ای و عواملی مثل احمدی‌نژاد و قاسم سلیمانی.

امین هم خود را یک «رهبر انقلابی» و «تاثیرگذارترین رهبر کشورهای آفریقایی» معرفی می‌کرد. ولی در واقعیت، تمام تلاشش این بود که به سران کشورهای بزرگ نزدیک شود و در عرصه بین‌الملل سری بین سرها در بیاورد. حکومت امین در جزئی‌ترین مسائل زندگی مردم دخالت می‌کرد و مثلاً افراد قبیله‌نشین را مجبور به پوشیدن لباس کرد. استفاده از کلاه‌گیس، شلوار یا دامن کوتاه برای زنان ممنوع شد. افراد بیکار به عنوان ولگرد مجبور به کار در تعاونی‌ها شدند و… اما بدترین اقدام او، اخراج آسیایی‌ها و یهودیان بود. سپیده‌دم ۵ آگوست ۱۹۷۲ امین که در سفر استانی بود، از خواب برخواست و به ایستگاه رادیویی محلی رفت و گفت که دیشب خواب دیده آسیایی‌ها شیر گاوی را می‌دوشیدند اما به آن غذا نمی‌دادند: «پس فکر می‌کنم باید از شر آسیایی‌ها خلاص بشویم!»

اقلیت موسوم به آسیایی، گروهی هندی‌تبار بودند که نقش مهمی در اقتصاد کشور داشتند. آن‌ها که دهه‌ها در اوگاندا زندگی کرده و حتی بسیاری‌شان همانجا به دنیا آمده بودند، مجبور به رهاکردن اموال و فرار از کشور شدند. تصرف املاک و کسب‌وکار آن‌ها توسط هواداران امین که تجربه اقتصادی نداشتند، منجر به فروپاشی اقتصاد اوگاندا در سال‌های بعد شد. درباره این ماجرا هم فیلمی به نام «می‌سی‌سی‌پی ماسالا» (میرا نَیر، ۱۹۹۱) با بازی «دنزل واشنگتن» و «ساریتا چودری» ساخته شده است.

گرچه اخراج هندی‌ها اقدامی پوپولیستی و به قصد غارت دارایی‌های گروهی اقلیت بود، ولی یهودی‌ستیزی امین ریشه در سیاستی مشابه جمهوری اسلامی داشت. او که ستایشگر هیتلر بود و می‌خواست مجسمه او را در «کامپالا» پایتخت بسازد، در این مستند دلیل اخراج اسرائیلی‌ها را این‌طور عنوان می‌کند: «به خاطر اقتصاد کشور. چون اوگاندا داشت ورشکست می‌شد.» در حالی که دوری او از اسرائیل، برای اتحاد با کشورهای عرب منطقه بود.

در راستای همین سیاست بیگانه‌هراسی بود که امین مدام درباره «جاسوس‌های سیا» هشدار می‌داد و دست عوامل حکومت را برای سرکوب جامعه و استفاده از مجازات اعدام برای حذف هر صدای مخالف باز گذاشت. او که در زندگی جز نظامی‌گری چیزی ندیده بود، تلاش کرد ارتش را بر اساس نظام مدرن نوسازی کند و در مورد قدرت نظامی خود کُری‌خوانی می‌کرد. در حالی که اوگاندا در قلب آفریقا است و دریا ندارد، نیروی دریایی تشکیل داد و حتی درباره حمله به اسرائیل رویاپردازی می‌کرد. چریک‌های خارجی را در اردوگاه‌هایش آموزش می‌داد و گروه‌های انتحاری برای حمله به اسرائیل می‌ساخت. در سکانس حیرت‌انگیزی از فیلم امین برای قدرتنمایی، با نیروهای ارتشش حمله به جولان (منطقه اشغالی شمال اسرائیل) را شبیه‌سازی می‌کند!

او مثل اکثر خودکامه‌ها خود را «فراجناحی» معرفی کرده و بر «تنها بودن» خودش و اینکه فقط از ذائقه خود (کیش شخصیتی) پی‌روی می‌کند، تأکید دارد. امین هم مثل خامنه‌ای و موسولینی و پینوشه و بسیاری دیگر از خودکامه‌ها، فردی متوهم بود که خیال می‌کرد قدرت‌های ماورایی دارد: «خواب‌های من همیشه واقعی هستند. قبلاً خواب دیده بودم که رئیس حکومت می‌شوم. من می‌دانم که عرب‌ها سال ۱۹۷۵ پیروز می‌شوند. می‌دانم که چه سال و چه روز و ساعتی و چطور می‌میرم. من گاهی از تک‌تک اتفاقاتی که قرار است به زودی برای کشور یا خودم رخ بدهد مطلعم. وقتی کسی می‌خواهد به زودی علیه من توطئه کند باخبرم، و آن شخص مستقیماً از طرف خدا مجازات می‌شود!»

و البته که عرب‌ها سال ۷۵ پیروز نشدند، و سال ۷۶ در پی پذیرفتن هواپیمای ربوده‌شده ایرفرانس، کماندوهای اسرائیلی در عملیات «انتبه» به این فرودگاه اوگاندا حمله کردند و… پیشگویی‌هایی از جنس «نفت آمریکا در سال ۲۰۲۱ تمام خواهد شد» و «اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید» خامنه‌ای هم از این نوع توهمات است.

گفتیم عیدی امین اعتقاد زیادی به پروپاگاندا داشت و حتی مقابل دوربین این مستند یک مانور حمله به اسرائیل ترتیب داد. در سکانسی دیگر، او در جلسه دولت به وزرا تأکید می‌کند از مصاحبه با روزنامه‌نگاران نترسند و از اینکه در خارج از اقدامات او خبر ندارند به شدت از وزیر خارجه انتقاد می‌کند. راوی فیلم می‌گوید دو هفته بعد، جسد «مایکل اوندوگا» وزیر خارجه در رود نیل پیدا شد! امین مشکلات را به گردن افرادی می‌اندازد که از حکومت سابق در ادارات دولتی هستند و می‌گوید: «اوگاندا ورشکسته نیست، ما خیلی هم ثروتمندیم. من می‌خواهم گزارش‌های خوب بهم داده شود!» معادل این جمله را در ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی هم داریم: «آقا خوشش بیاید!»

او در همان جلسه کابینه، از زن‌ستیزی و نگاه تحقیرآمیزش به زنان هم پرده‌برداری می‌کند و به وزرا می‌گوید: «نباید ضعیف باشید که مثل زن نتوانید حتی حرف بزنید!» امین وظیفه اول زن را خانه‌داری عنوان می‌کند، اما دستور می‌دهد از کار زنان در مشاغل کلیشه‌ای مثل هتل‌داری استفاده شود؛ با این توجیه که «چون زن‌ها بلدند خانه را خوب اداره کنند.» او که شش‌بار ازدواج کرد، در زمان ساخت مستند پنج زن داشته که سه‌تا را به بهانه انقلابی‌نبودن طلاق داد.

هلهله و اظهار عشق به امین توسط گروهی دستچین‌شده در شهرکی نظامی، یا راه‌اندازی رادیوی جهانی به چهار زبان تا پروپاگاندای امین را به گوش دنیا برساند، دیگر موارد جالبی است که در این مستند می‌بینیم. در اواخر فیلم، عیدی امین در نقش سران جمهوری اسلامی رو به دوربین از فروپاشی غرب می‌گوید و اینکه: «الان اقتصاد بریتانیا به‌هم ریخته و در حال فروپاشی هستند. برایشان کمک مالی خیریه جمع کردیم و سه تُن سبزیجات و میوه. ولی آن‌ها هواپیما نفرستادند که بگیرند!»

General Idi Amin Dada: A Self Portrait

ژانر: مستند، سیاسی

محصول: فرانسه، سوئیس

کارگردان: باربه شرودر

با حضور: عیدی امین، و دیگران

موسیقی: عیدی امین!