داستان: سال ۱۹۸۳ در لهستان، «یورِک» نوجوانی است که همراه دوستش «ژگوش» برای تفریح به خیابان میروند ولی توسط نیروهای انتظامی بازداشت شده و به مقر پلیس برده میشوند. ماموران به بهانه همراه نداشتن کارت شناسایی، ژگوش را به شدت کتک میزنند و او در بیمارستان جان میسپارد. حالا یورک تنها شاهد قتل است، در حالی که عوامل حکومت برای کتمان این جنایت دست به کار شدهاند…
درباره فیلم
در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» این فیلم به دلیل شباهت زیاد وقایع آن با ماجرای کشتهشدن «مهسا امینی» در بازداشتگاه پلیس و تلاش حکومت برای پنهانکاری و محو سیستماتیک آثار جنایت، مورد توجه علاقهمندان سینما در ایران قرار گرفت. فیلم بر اساس رویدادی واقعی در دهه ۸۰ میلادی، یعنی قتل «ژگوش پاشمک» دانشآموز دبیرستانی توسط نیروهای پلیس لهستان، ساخته شده. این پرونده سلسله وقایعی سیاسی را به دنبال داشت که بهویژه رفتار سرکوبگرانه دولت کمونیست لهستان، برای مخاطب ایرانی به شدت آشناست.
پس از کشتهشدن پسر جوان بر اثر ضرب و شتم شدید در پاسگاه پلیس، رسانهها از انعکاس خبر این جنایت وحشت دارند. مسئولان با اتهامزنی دروغین به قصد کمارزش جلوهدادن قربانی، او را به داشتن مشکلات روانی، اعتیاد، یا همجنسگرایی متهم میکنند. از سوی دیگر خانواده دادخواه که راهی جز توسل به قانون ندارند، با دادگاه نمایشی و دادرسی قضایی ناعادلانهای مواجه میشوند.
با بالا گرفتن زمزمهها، حکومت برای طفرهرفتن از پذیرش مسئولیت و اجرای عدالت، دست به مجموعهای از اقدامات امنیتی غیرقانونی میزند: از نسبتدادن کل ماجرا به «دشمن» خارجی، تا تلاش برای حذف شاهد قتل به هر شکل ممکن. ابتدا به او اتهام قتل زده میشود؛ چنان که در ماجرای کوی دانشگاه یا حوادث آبان ۹۸ و پاییز ۱۴۰۱ هم دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی با شکنجه، کسب اعترافات دروغین و روند غیرشفاف قضایی، بازداشتشدگان بیگناه را به قتل قربانیان همان حوادث متهم کرد. به قول «نوید افکاری» کشتیگیر معترضی که اعدام شد: «برای طناب دارشان دنبال یک گردن میگردند!»
آزار و تهدید خانواده شاهد و حتی تلاش برای سربهنیست کردن او (ناپدیدسازی اجباری) دیگر عملیاتی است که در ایران هم اتفاق افتاده. مثل تعقیب و آزار شاهدان جنایت بازداشتگاه کهریزک در سال ۸۸، یا قتل شاهد شکنجه نوید افکاری و رها کردن جسد او در کوههای اطراف شیراز. همچنین فشار امنیتی به خانواده قربانیان به شیوههای مختلف، شنود غیرقانونی و جاسوسی از شهروندان، نفوذ در افراد و فریب خانوادهها توسط ماموران امنیتی دیده میشود.
همزمان هم رسیدگی به پرونده قتل، به خود دستگاه متخلف سپرده میشود که نتایج عجیبی به دنبال دارد. در فیلم میبینیم که مدیران پلیس به ماموران پرونده دستور میدهند تا به دنبال پیدا کردن نقاط تاریک زندگی مقتول یا خانوادهاش بگردند، و هرچه زودتر روایتی مناسب از روند درمان قربانی سرهم کنند. مشابه اتفاقی که در پرونده مهسا امینی افتاد و دستگاه تبلیغاتی حکومت از جمله صداوسیما، گزارشهای بیشماری درباره «بیماری زمینهای» مهسا در ۷ سالگی(!) و همچنین انجام بینقص کلیه اقدامات پزشکی درباره او منتشر کردند.
دیگر شباهت جالب آنجاست که شاهد به متهم بدل شده و بر اثر شکنجههای روانی در بازداشتگاه، به خودکشی متوسل میشود. فهرست شهروندان جانباخته در زندانهای ایران بسیار بلندبالاست. از همه مشهورتر ماجرای «کاووس سیدامامی» فعال محیطزیستی که به جاسوسی متهم شد و در بازداشتگاه اوین به شکل مشکوکی درگذشت. جمهوری اسلامی علت این مرگ را خودکشی اعلام کرد.
تمام این اقدامات امنیتی مرحله به مرحله در لهستان کمونیست و جمهوری اسلامی اجرا شدند تا فقط صورت مسئله را پاک کرده و حکومت خود را از جنایت مبرا کنند. روندی از پنهانکاری که نام فیلم هم به آن اشاره دارد و از هنگامی آغاز میشود که ژگوش پاشمک زیر ضربات ماموران پلیس قرار گرفته و رئیسشان میگوید: «جوری بزنید که ردی باقی نماند.»
Leave No Traces
ژانر: درام، تاریخی
محصول: لهستان، چک، فرانسه
کارگردان: یان پ. ماتوشینسکی
بازیگران: توماش ژنتک، ساندرا کوژنیاک، آگنیشکا گروخووسکا، توماش کوت، روبرت ویتسکویچ
بنیاد شیرین عبادی یک سازمان غیرانتفاعی معاف از مالیات
501(c)(3) registered tax-exempt nonprofit organization, US Federal Tax ID #75-3149224
حق چاپ ©2023 بنیاد شیرین عبادی