معرفی کتاب، فیلم، پادکست

سینما حقوق بشر: ۱۳ گل سرخ (۲۰۰۷)

داستان: در روزهای پایانی جنگ داخلی اسپانیا، دختر جوانی به نام «بلانکا» و خواهرش که طرفدار جمهوری‌خواهان بودند، با ناراحتی شاهد پیش‌روی و تسلط نظامیان و هواداران شبه‌نظامی فاشیست‌ها در شهرها هستند. نظامیان فاتح، در جستجوی شورشیان و مردمی که به آن‌ها کمک می‌کردند بوده و یکی‌یکی شکارشان می‌کنند. بلانکا نیز در یک درگیری بازداشت و در زندان زنان، کنار چندین نفر از دیگر دختران کم سن و سال زندانی می‌شود. گروهی از آن‌ها در دادگاه نظامی به اعدام محکوم شده و در انتظاری کشنده روزها را سپری می‌کنند…

درباره فیلم

«۱۳ گل رُز» (به اسپانیولی: Las 13 Rosas) در جایزه سالانه «گویا» که از آن به عنوان «اسکار لاتین» یاد می‌کنند، در ۱۴ شاخه نامزد جایزه شده و در ۴ رشته برنده شد: بهترین موسیقی متن، بهترین فیلمبرداری، بهترین طراحی لباس، و بهترین بازیگر مکمل مرد. ولی اهمیت این اثر سینمایی در داستان واقعی و تکان‌دهنده آن است که به قتل حکومتی (اعدام) دختران غیرنظامی در دوره دیکتاتوری اسپانیا می‌پردازد.

زمان وقوع داستان، بهار سال ۱۹۳۹ اندکی پس از شکست جمهوری‌خواهان اسپانیا در برابر نیروهای نظامی ناسیونالیست به فرماندهی ژنرال «فرانسیسکو فرانکو» است که از حدود ۳ سال پیش با کودتا، جنگ داخلی را آغاز کردند. این جنگ حدود یک میلیون نفر کشته به همراه داشت و به دیکتاتوری فرانکو منجر شد؛ دورانی سیاه در تاریخ اسپانیا که تا زمان مرگ فرانکو در سال ۱۹۷۵ ادامه داشت.

این فیلم تصویری از روزگار وحشت و قانون‌شکنی دیکتاتوری در قلب اروپا را به نمایش می‌گذارد که حالا برای مردم آن سرزمین «تاریخ» محسوب می‌شود ولی در کشورهایی مثل ایران هنوز معضل روز است. به عنوان مثال در فیلم می‌بینیم که شهروندان از طرف رژیم نظامی تشویق می‌شوند که مبارزان آزادی‌خواه را لو بدهند. درست مثل سیاست جمهوری اسلامی در صدپاره‌کردن جامعه و تقسیم مردم به خودی و غیرخودی، و جاسوس‌پروری با تبدیل غیرنظامیان به عوامل امنیتی. اقدامی غیراخلاقی که در ایران نیز طی دهه ۶۰ بعضی افراد ایدئولوژی‌زده را وا داشت تا حتی اعضای خانواده و فرزند یا برادر و خواهر خود را به نهادهای امنیتی لو بدهند و باعث زجر و زندان یا حتی کشته‌شدن آن‌ها شوند.

در فیلم می‌بینیم شهروندانی هم که می‌خواهند تابع قانون زندگی کنند، از این جَو مسموم در امان نمی‌مانند و به عنوان مثال خانواده‌ای که با دست خود دخترشان را برای بازجویی به نظامیان تحویل می‌دهند، بعدتر جنازه او را تحویل می‌گیرند. درست مثل «امیر جوادی‌فر» دانشجوی ۲۵ ساله‌ای که در اعتراضات سال ۸۸ با همراهی خانواده‌اش به پلیس پیشگیری تحویل داده شد و چند روز بعد بر اثر شکنجه در بازداشتگاه کهریزک جان باخت.

از سوی دیگر شیوه‌های غیرانسانی بازجوها و زندانبانان برای خُردکردن افراد بازداشتی به تصویر کشیده شده، که این اقدامات علیه زندانیان زن دردناک‌تر و البته موثرتر است: آزار جنسی، برهنه‌کردن و بازرسی‌بدنی به شیوه‌ای که «کرامت انسانی» افراد در آن رعایت نمی‌شود و در ایران هم بارها خبرساز شده است. همچنین تهدید به بازداشت دیگر اعضای خانواده، یا ضرب‌وشتم زندانی برای ترساندن سایر بازداشتی‌ها.

همچنین کم سن و سال بودن دختران زندانی و اعدام آن‌ها، یادآور حوادث تلخ سال‌های سیاه دهه ۶۰ در زندان‌های ایران است که نام صدها زن جوان و حتی کودکان زیر سن‌قانونی در میان اعدامیان آن سال‌ها ثبت شده. زندان‌های فیلم نیز چیزی شبیه به توصیف‌هایی است که از زندان‌های دهه ۶۰ می‌شود، البته با این تفاوت که زندانبان‌ها افرادی دارای شفقت و احساسات انسانی نشان داده می‌شوند. در حالی که می‌دانیم زندان‌های ایران زیر نظر امثال «اسدالله لاجوردی» به شکنجه‌گاهی برای هزاران شهروند زندانی بدل شده بودند و عواملی مثل «حمید نوری» (دادیار سابق زندان‌های اوین و رجایی‌شهر) هنگام وقوع اعدام‌های جمعی، شیرینی پخش می‌کرده است!

یکی از دیالوگ‌های تکان‌دهنده فیلم، آنجاست که کسی با اشاره به حکومت می‌گوید: «اونا الان احتیاج به یه گوشت‌قربونی دارن!» نکته‌ای که یادآور جمله معروف «نوید افکاری» (کشتی‌گیری که پس از اعتراضات مرداد ۹۷ بازداشت و اعدام شد) است: «برای طناب‌شان دنبال یک گردن می‌گردند!»

از دیگر شباهت‌ها باید به «تواب‌سازی» زندانیان و خواندن اجباری سرودهای حماسی و اجرای سلام فاشیستی اشاره کرد. معادل این رفتار در زندان‌های ایران هم انجام می‌شده و زندانیانی که نماز نمی‌خواندند با شلاق تعزیر شده و همه بازداشتی‌ها باید در جلسات عمومی، با محکم شعار دادن و توهین به افرادی که سر موضع سیاسی‌شان بودند، پشیمانی خود و وفاداری به حکومت را نمایش می‌دادند. چنان که این‌روزها هم خواندن اجباری «سلام فرمانده» توسط دانش‌آموزان، موجب تنش‌هایی در مدارس شده است.

دادگاه‌های جمعی نمایشی، اتهامات دروغین مثل انجام عملیات مسلحانه تروریستی، ارائه شواهد جعلی در دادگاه، و نیز تحمیل وکیل‌مدافع غیرانتخابی از دیگر نکته‌های قابل ذکر در این فیلم است. البته می‌بینیم که دادگاه‌ها همان زمان هم به صورت علنی برگزار می‌شده؛ چیزی که در ایران نیز طبق قانون باید انجام شود، ولی در دادگاه‌های سیاسی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی خبری از هیئت‌منصفه و علنی‌بودن جلسات نیست.

در ادامه، شاهد تشویق زندانیان به درخواست عفو از «ژنرال فاتح!» هستیم که ما را به یاد «عفو رهبری» در ایران می‌اندازد. یا انتظار زندانیان محکوم به اعدام در سحرگاه و صدای ناقوس کلیسا که برای ما معادل اذان صبح و اعدام زندانیان جوان در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» است. یا مادری که مقابل دروازه زندان اشک می‌ریزد و فریاد می‌زند: «دخترم را نبرید، من را به جایش اعدام کنید.» درست مثل مادر «محمد قبادلو» که دی ماه ۱۴۰۱ مقابل زندان رجایی‌شهر، میان مردمی که شبانه خود را به آنجا رسانده بودند تا مانع اعدام این معترض جوان شوند، مشابه همین جملات را فریاد می‌زد.

13 Roses

ژانر: درام، تاریخی

محصول: اسپانیا

کارگردان: امیلیو مارتینس-لاسارو

بازیگران: پیلار لوپس د آیالا، گابریلا پسیون، مارتا اتورا، نادیا د سانتیاگو، فران پره‌آ، ورونیکا سانچس