داستان: سال ۱۹۵۶ دو دانشآموز دبیرستانی که از برلین شرقی به بخش غربی رفتهاند، در سینما تصاویری از انقلاب مردم مجارستان علیه سلطه کمونیستها و کشتار معترضان را میبینند. آنها در بازگشت، با همراهی سایر همکلاسیهایشان تصمیم میگیرند به نشانه همدردی با قربانیان مجارستانی دو دقیقه سکوت کنند. سکوت آنها در ابتدای کلاس درس، به وزارت آموزش گزارش شده و توسط مسئولان حکومت آلمانشرقی به عنوان عملی خرابکارانه و ضدانقلابی معرفی میشود. ماموران امنیتی برای یافتن سردسته این حرکت، دانشآموزان و والدینشان را تحت فشار گذاشته و مانع فارغتحصیلی بچهها میشوند…
درباره فیلم
در جریان اعتراضهای سال ۱۴۰۱، مدارس و دانشآموزان نقش ویژهای در تداوم جنبش داشتند. یکی از داستانهای ناگفته آن روزها، جلوگیری از حضور ۱۶ دختر دانشآموز در امتحانات نهایی سال آخر دبیرستانی در تهران بود. این دختران به دلیل شرکت در اعتراضات، توسط مسئولان شناسایی شده و با دخالت بازرسان اداره آموزش و پرورش تنبیه شدند. با اعتراض و دخالت چند نفر از معلمان متعهد، سرانجام این ۱۶ دختر جوان اجازه پیدا کردند در امتحان نهایی شرکت کنند ولی دو معلم از کار معلق یا به نقاط دورافتاده تبعید شدند.
فیلم «انقلاب خاموش» هم بر اساس داستانی واقعی، مشابه همین اتفاق را در جامعه دیکتاتوریزده دیگری به تصویر میکشد. نام این اثر به آلمانی «Das schweigende Klassenzimmer» (کلاس ساکت) بوده که در پخش بینالمللی، نامی بامسماتر برای آن انتخاب کردند. کشور آلمان پس از شکست ارتش هیتلر در جنگ جهانی دوم، از قید نازیها نجات پیدا کرد؛ اما نیروهای متفقین پس از اشغال آلمان، آن را به دو بخش شرقی- غربی تقسیم کرده و بخش شرقی در کنترل کمونیستهای تحت هدایت شوروی قرار گرفت. در این دوره ایدئولوژی چپ به مردم تحمیل شد و حکومت با استفاده از پلیس امنیتی موسوم به «اشتازی» در تمام ارکان زندگی شهروندان دخالت میکرد. در فیلم میبینیم در حالی که کمیسرهای اشتازی از انتساب یا مقایسهشدن با «گشتاپو» (پلیس امنیتی نازیها) به شدت برافروخته میشوند، ولی از آن جانیها چیزی کم ندارند. مثل ایران پس از انقلاب ۵۷ که به قول «آیتالله منتظری» نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی، روی سازمان اطلاعات و امنیت دوران پهلوی (ساواک) را سفید کردند!
در واقع میبینیم اگر عقلانیت و آزاداندیشی قربانی ایدئولوژی شود، فرقی ندارد که حکومت دست فاشیستهای نازی باشد یا سوسیالیستهای وابسته به شوروی. و به قول یکی از شخصیتهای فیلم که پیرمردی دنیادیده است: «باید به یک چیزی باور داشته باشی، وگرنه فایده ندارد. به سوسیالیسم باور داشته باش، به سرمایهداری، یا حتی سلطنتطلبی؛ هرچه که دوست داری. مهم این است که همه باید به یک نظام فکری مشخص پایبند باشند. خب، شما این کار را نکردید. با نشاندادن همبستگیتان با مجارها، کار دیگری کردید. نشان دادید که آزاداندیش هستید، و هیچ نظامی این را دوست ندارد. فرد باید تسلیم سیستم باشد، وگرنه هرجومرج میشود. متوجهید چه میگویم؟ شما حالا دشمن دولت هستید، چون خودتان فکر کردید و بر اساس آن هم عمل کردید. به نظرم مدیرتان حق دارد که میگوید: توفانی در راه است!»
توفانی که بابت این حرکت کوچک چند دانشآموز به راه افتاد، به خوبی ماهیت سلطهگر رژیمهای ایدئولوگ و ترس آنها از هر صدای مخالف را آشکار میکند. در فیلم میبینیم که بازجوهای امنیتی چگونه با ایجاد تفرقه میان افراد یک پرونده، آنها را به اعتراف دروغ علیه یکدیگر وادار میکنند. یا در رفتار دیگری که برای ما آشناست، مخالفان حکومت از جمله انقلابیهای مجارستان با عناوینی مثل: ضدانقلاب، آشوبطلب، جنایتکار و… متهم میشوند که به حکومت ظالم قبلی ارتباط دارند و میخواهند «امنیت» کشور را برهم بزنند. رسانههای حکومتی هم با سواستفاده از وحشت مردم، هواداران انقلاب و آزادی را «مشتی فریبخورده» معرفی میکنند. این جوسازی رسانهای (پروپاگاندا) در حالی صورت میگرفت که گوشدادن به رادیوهای آلمانغربی جرم بوده و از ماجراهایی مثل خبر اشتباه کشتهشدن «فرانس پوشکاش» فوتبالیست مشهور مجارستانی در جریان درگیریها، به عنوان «تبلیغات دروغ غربیها» سواستفاده میشود. گرچه موضوع «فالس نیوز» یعنی اخبار دروغ یا گمراهکننده در سالهای اخیر به صورت جدی مورد توجه قرار گرفته، اما یکی از شیوههای قدیمی پروپاگاندا است که از زمان استالین در سرزمینهای تحت کنترل کمونیستها به کار گرفته میشده. این عملیات تبلیغاتی که با دامگذاری خبری یا استفاده از اشتباهات رسانهها صورت میگیرد، با هدف بیاعتبار کردن منابع خبری مستقل انجام میشود.
اما نکتهای که نباید فراموش کرد، خیانت بعضی معلمان به رسالت کاری خود و همکاری آنها با نیروهای امنیتی است. علاوه بر لو دادن دانشآموزان معترض، در ماجرای مسمومیتهای سریالی مدارس دخترانه نیز شواهدی مبنی بر نقش بعضی معلمها در مسمومکردن دانشآموزان وجود دارد. هرچند میدانیم که معلمان باشرف بسیاری هم به دفاع از دانشآموزان پرداختند و مثل نمونهای که در ابتدا اشاره شد، هزینه این فداکاری را با اخراج و تنزل رتبه پرداختند.
در فیلم میبینیم که ماموران امنیتی برای تحت فشار گذاشتن افراد، از تهدید به گرفتن شغل اعضای خانواده یا افشای مسائل زندگی شخصی آنها (مثل اعدام پدر یکی از دانشآموزها) ابایی ندارند. اما آخرین تیر آنها، اخراج و ممانعت از فارغتحصیلی دانشآموزها است. بازجویی به یکی از بچهها میگوید: «در جمهوری دموکراتیک آلمان هرگز دیپلم نخواهی گرفت و تمام راههای تحصیل به روی تو بسته است.»
سرانجام تمام این دانشآموزان غیر از چهار نفر، در تعطیلات بین کریسمس تا سال نو ۱۹۵۶ به صورت مخفیانه محل زندگی خود را ترک کردند و در آلمانغربی دیپلم گرفتند. دردناکی تبعید، مهاجرت اجباری و جدایی خانوادهها نیز برای اکثر مخاطبان ایرانی آشناست. اما به قول یکی از قهرمانان جوان این فیلم: «انقلاب چه فایده دارد اگر فقط در ذهن ما باشد؟»
The Silent Revolution
ژانر: درام، تاریخی
محصول: آلمان
کارگردان: لارس کراومه
بازیگران: لئونارد شیچر، تام گرامنز، لنا کلنکه، ایزایا میچالسکی، یوناس داسلر، یوردیس تریبل
بنیاد شیرین عبادی یک سازمان غیرانتفاعی معاف از مالیات
501(c)(3) registered tax-exempt nonprofit organization, US Federal Tax ID #75-3149224
حق چاپ ©2023 بنیاد شیرین عبادی