تاریخ جنبش‌های اجتماعی

تجربه شیلی (بخش دوازدهم)

تناقض دراماتیک

وقتی جنبشی مسالمت‌آمیز با سیستمی مواجه می‌شود که از خشونت عریان و حداکثری علیه مخالفان خود استفاده می‌کند، چه باید کرد؟ مردم ایران به‌ویژه فعالان سیاسی و اجتماعی در طول یک سده گذشته انواع روش‌های مبارزاتی را آزموده‌اند. اما به نظر می‌رسد موفق‌ترین شیوه که ضربات عمیقی بر پایه‌های جمهوری اسلامی وارد کرد، پافشاری بر آرمان‌های مبارزه بدون خشونت در جریان جنبش «زن زندگی آزادی» بود. آنچه از دستاوردهای زودگذری مثل ساقط‌کردن حکومت‌های دیکتاتوری مهم‌تر است، سنگ‌بنایی است که برای برپایی یک حکومت دموکرات و مردم‌نهاد گذاشته می‌شود. طبق تحقیق نویسندگان کتاب «جنبش‌های مدنی؛ منطق راهبردیِ کنش بدون خشونت» از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۶، کارزارهای مقاومت بدون خشونت در جهان بیش از دوبرابر همتایان انقلابی یا جنبش‌های چریکی در دستیابی به اهداف خود موفق بوده‌اند. این جنبش‌ها حتی در صورت شکست، به احتمال بیشتری در آینده به حکومت‌های دموکراتیک با ثبات منجر می‌شوند. در مقابل، مبارزات مسلحانه حتی پس از پیروزی هم در ایجاد یک رژیم دموکراتیک، با ثبات و صلح‌طلب ناتوانند.

در شیلی، دولت کودتا که با زور و زیر پا گذاشتن رأی مردم قدرت را در دست گرفته بود، هرگز مشروعیت پیدا نکرد. مردم شیلی به دلیل وجود یک دموکراسی پارلمانی پایدار و حس سازش قوی، به انگلیسی‌های آمریکای‌جنوبی معروف بودند. بنابراین وقتی چپ‌ها انتخابات ۱۹۷۰ را بردند، تصور کردند می‌توانند با همین پشتوانه صلح‌آمیز به سمت اجرای سوسیالیسم پیش بروند. این در حالی بود که پس از پیروزی انقلاب کوبا، جنبش‌های سیاسی جدیدی مبتنی بر انقلاب مسلحانه و گروه‌های چریکی پدید آمده بود: در کشور همسایه، سرکوب وحشیانه مخالفان توسط دیکتاتوری نظامی «خوان پرون» باعث شد چپگرایان آرژانتین به جنگ چریکی متوسل شوند و گروه ERP (ارتش انقلابی مردم) پدید آمد. در خود شیلی گروه MIR (جنبش چپ انقلابی)، «توپامارو» در اروگوئه، ALN در برزیل، ELN در کلمبیا، و چندین گروه دیگر در سراسر قاره.

هرچند سالوادور آِینده هم هوادار جنبش‌های آزادی‌بخش بود و چهره‌هایی مثل فیدل کاسترو و چه‌گوارا و میگل انریکز (رهبر MIR که سال پس از کودتا در یک درگیری کشته شد) را می‌ستود، اما این احترام و وفاداری هیچ‌وقت عقیده او را تغییر نداد. برای او فقط مسیر دموکراتیک می‌توانست به بنای سوسیالیسم در شیلی منجر شود. آیِنده سال‌ها پیش در دیداری غیررسمی با چه‌گوارا در هاوانا، با اطمینان به نظام پارلمانی و اعتقاد به دموکراسی گفته بود: «منتقدین از ما توقعاتی دارند که نمی‌توانیم آن‌ها را برآورده کنیم. انقلاب ما از طریق مسلحانه نخواهد بود… ما از مسیر انتخابات خواهیم رفت. راه شیلی این است. فکر خشونت هیچ‌گاه به سر ما نزده. ما همیشه عادت کرده‌ایم خشونت مرتجعین را پس بزنیم.»

در این ملاقات، چه‌گوارا کتاب معروف «جنگ چریکی» خود را با نوشتن این جمله در صفحه نخست به او هدیه داد: «به سالوادور آیِنده که تلاش می‌کند از طریقی دیگر به نتیجه‌ای یکسان برسد.» (آلنده، فرناندو آلگریا ص ۲۰۸- ۲۰۱۰)

با وجود این رویکرد روشن، در آستانه پیروزی آیِنده در انتخابات تبلیغات مخالفان و رسانه‌های دست‌راستی بر ترساندن مردم از وقوع هرج‌ومرج و ازدست‌رفتن «امنیت» متمرکز شد. آیِنده در یکی از اولین مصاحبه‌هایش در مقام ریاست‌جمهوری گفت: «در شب پیروزی 200 هزار نفر مردم جمع شدند؛ هیچ شیشه‌ای نشکست، هیچ ماشینی به آتش کشیده نشد. هیچ مخالفی بین ما نبود که بشود گفت به او توهینی شد، حتی به صورت لفظی. از سوی دیگر، گروه بازنده به‌ویژه راست افراطی، شروع به توطئه‌چینی کردند؛ با ایجاد این بایکوت اقتصادی، و مزدوران‌شان که به بمب‌گذاری‌ها ادامه می‌دهند. خب حالا دموکراسی کجا رفت؟ ما دموکراسی‌ای واقعی خواهیم ساخت که برای همه مردم است و نه اقلیت.»

به خشونت کشیدن فضای جامعه برای سرکوب مطالبات عمومی (مثل آنچه سال ۸۸ در ایران اتفاق افتاد) و ترساندن مردم از ناامنی، دو شیوه قدیمی رژیم‌های توتالیتر است که جمهوری اسلامی هم به وفور از آن استفاده می‌کند.

  • تفاوت دیدگاه آیِنده با کاسترو (از کتاب «شیلی به زبان ساده»)

 

سال ۱۹۷۱ در نخستین سالگرد ریاست‌جمهوری آیِنده، «فیدل کاسترو» رهبر انقلاب کوبا در اولین سفرش به کشورهای آمریکای‌لاتین، وارد شیلی شد. این نقطه اوج تبلیغات راستگرایان بود و رسانه‌ها غوغای شدیدی به پا کردند. طبیعتاً ایالات متحده از شکل‌گرفتن محوری بین هاوانا و سانتیاگو و نفوذ شوروی نگران بود و به قول سفیر وقت آمریکا در شیلی، می‌خواستند از ظهور یک «فیدلیسم بدون فیدل» جلوگیری کنند. در مقابل، کاسترو درباره اهداف سفرش این‌طور با احترام اظهار نظر کرد: «آمده‌ایم تا بیاموزیم که قوانین یک جامعه انسانی چگونه عمل می‌کند. آمده‌ایم تا شاهد اتفاقی خارق‌العاده باشیم. روندی خارق‌العاده که در شیلی اتفاق افتاده. حتی از آن هم بالاتر: اتفاقی بی‌مانند! روندی که شامل تغییر است، انقلابی است که در آن انقلابیون سعی دارند به صورت مسالمت‌آمیز تغییرات را به پیش برند. پروسه‌ای بی‌همتا که برای اولین‌بار در تاریخ جهان رخ داده.»

او که خود سمبل مبارزه مسلحانه بود، در سخنرانی برای دانشجویان در استادیوم «ال‌تنینته» ضمن تأکید بر اینکه «قبل از هر چیز نباید این را فراموش کنید آن‌هایی که در طول تاریخ به خشونت متوسل شدند، ضدانقلابیون بوده‌اند و نه انقلابیون.» حرف‌های جالبی درباره خشونت مطرح کرد: «در شیلی روندی کاملاً بی‌همتا در جریان است که طی آن انقلابیون می‌کوشند از راه‌های صلح‌آمیز جامعه را متحول سازند. اما مسئله اینجاست که بر اساس اصول مسلم تاریخی، مقاومت و ابراز خشونت استثمارکنندگان در اینجا نیز رخ خواهد داد. چون در طول تاریخ حتی یک مورد سراغ نداریم که استثمارگران، مرتجعین و اعضای ممتاز سیستم اجتماعی خودشان را کنار بکشند و منفعلانه اجازه دهند تا تحول اجتماعی رخ بدهد.»

کاسترو هشدار داد: «هنگامی که استثمارکنندگان کنترل بنگاه‌ها را از دست بدهند چه خواهند کرد؟ وقتی مکانیزم‌هایی که در طول تاریخ برای کنترل اوضاع یافته‌اند فاقد کارآیی شود چه واکنشی نشان خواهند داد؟ آن‌ها صرفاً یک راه می‌شناسند: نابود می‌کنند! فاشیسم هنگام ابراز خشونت هرچه را بر سر راه خود بیابد از بین می‌برد: به دانشگاه‌ها حمله می‌کند، آن‌ها را در هم می‌کوبد و درهایشان را می‌بندد. روشنفکران را زیر تهاجم می‌گیرد، آنان را سرکوب کرده و تحت تعقیب قرار می‌دهد. به سازمان‌های کارگری، اتحادیه‌ها، ساختارهای مردمی و گروه‌های فرهنگی حمله می‌کند. به این ترتیب هیچ‌چیزی از فاشیسم خشن‌تر، غیرقانونی‌تر و نابودکننده‌تر نیست. صراحتاً می‌گویم چون ما [کوبایی‌ها] فرصت رویارویی با فاشیسم و آموختن شیوه‌های آن را در عمل داشته‌ایم و باید گفت هیچ‌چیز بیش از مقابله با فاشیسم ما را در مود آن آگاه نمی‌سازد.»

ایرانیان که با روی کار آمدن حکومت اسلامی پاکسازی‌ها و عملیات «انقلاب فرهنگی» در دهه ۶۰ خورشیدی، یا اخراج گسترده دانشجویان و اساتید منتقد در سال ۱۴۰۲ را دیده‌اند، این حرف کاسترو را به روشنی درک می‌کنند. اما به عنوان پایانی بر بحث تفکر مترقی رئیس‌جمهور مقتول شیلی، این افسوس گابریل گارسیا مارکز را بخوانید که در کتاب «مرگ سالوادور آیِنده» می‌نویسد: «در آن نبرد نهایی… آیِنده هنوز در بند قانونگرایی بود. دشمنِ سرسخت ستم و در عین حال یک انقلابی دل‌رحم؛ این دراماتیک‌ترین تناقض زندگیش بود.»

معرفی کتاب: آثار چریکی

«گوریل‌های شیلی» نوشته «هلیوس پریه‌تو» تصویری از کش‌مکش‌های سیاسی و مبارزات مسلحانه از جمله نقش گروه MIR شیلی در دهه ۷۰ میلادی به خواننده می‌دهد. در عنوان کتاب واژه Guerrilla به معنی پارتیزان یا چریک، به همین نکته اشاره دارد. البته این اثر سال ۱۳۵۷ با ترجمه «فتاح کاویان» توسط نشر سحر منتشر شده و در بازار کتاب نایاب است. اما در این بخش به جزوه «جنگ چریکی» هم اشاره شد که راهنما و به نوعی کتاب مقدس جنبش‌های مسلحانه به حساب می‌آید. از «ارنستو چه‌گوارا» کتاب‌های متعددی به فارسی منتشر شده که می‌توان با مطالعه آن‌ها با نظریات این اسطوره مبارزه چریکی آشنا شد. از جمله کتاب «خاطرات بولیوی» که روزنوشت‌های او در آخرین تلاش انقلابی‌اش تا زمان کشته‌شدن به دست عوامل سازمان سیا در بولیوی است. این کتاب سال ۱۳۵۸ با ترجمه «بهمن دهگان» در نشر خوارزمی منتشر شده.