تاریخ جنبش‌های اجتماعی

تجربه شیلی (بخش هجدهم)

جنگ سفارت‌ها!

یکی از مهم‌ترین نمادهای ایدئولوژیک در ایران پس از انقلاب، «تکبیر» است. تکبیر در فرهنگ مسلمانان، ذکر عربی «الله اکبر» (الله بزرگ‌تر است) بوده، ولی در جمهوری اسلامی با آنچه که به آن افزوده شده شناخته می‌شود. حالا تکبیرگفتن عبارت است از شعاری که در تجمعات و به‌ویژه سخنرانی‌ها، برای تهییج جمعیت و معمولاً پس از سخن تندی که از پشت تریبون بیان شده، توسط حاضران فریاد زده می‌شود. تکبیر با سه‌بار تکرار الله اکبر آغاز و در ادامه چند شعار سیاسی می‌آید. در دهه ابتدایی انقلاب، تکبیر به این صورت بود: «الله اکبر، خمینی رهبر، درود بر رزمندگان اسلام، مرگ بر منافقین و صدام، مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی، مرگ بر اسرائیل…»

به فراخور وقایع سیاسی و شکرآب‌شدن روابط حکومت با قدرت‌های بین‌المللی، گاهی نام کشور جدیدی به این شعار طولانی افزوده و در مواردی (مثل اتحادیه شوروی پس از فروپاشی، یا سقوط صدام در عراق) حذف می‌شد. و ما که کودکانی دبستانی بودیم، بی آنکه بدانیم مثلاً فرانسه کجای جهان است یا چرا گاهی انگلیس در شعار هست و گاهی نیست، برای این دشمنان نادیده طلب مرگ می‌کردیم و پرچم‌شان را آتش می‌زدیم.

جدیدترین نسخه تکبیر که این روزها به صورت رسمی تبلیغ می‌شود، با توجه به رهبری علی خامنه‌ای و اهمیت بحث «ولایت فقیه» که توجیه مذهبی دیکتاتوری فعلی است، به این صورت در آمده:

این موضع تند و تیز، ریشه در ایدئولوژی تهاجمی و نفرت‌پراکنی دارد که جمهوری اسلامی از بدو تأسیس برگزیده و در راستای آن با هر گروه و دسته شورشی اعلام برادری کرده است: از تحریک شیعیان عراق که یکی از بهانه‌های صدام حسین برای کشتار دجیل (۱۹۸۲) و تجاوز به خاک ایران بود، تا حمایت از گروه‌های مسلح فلسطینی و لبنانی که ایران را به دام دشمنی با اسرائیل و آمریکا انداخت. به این ترتیب، خیلی زود با حمله به سفارت ایالات متحده و اشغال آن توسط گروهی تندرو، دشمن ابدی دلخواه کشف شد. چند ماه پس از آغاز بحران گروگانگیری دیپلمات‌های آمریکایی، روزنامه «حزب جمهوری اسلامی» در جزوه‌ای با عنوان «شیلی و ایران» ضمن اشاره به دخالت سیا در کودتای پینوشه، در توجیه اشغال سفارت آمریکا نوشت: «خواهران و برادران انقلابی، همان‌طور که از سطور فوق بر می‌آید، مرکز تمام توطئه‌های ایالات متحده در کشورهای زیر سلطه، جاسوسخانه‌های آن‌ها است. عمل انقلابی اشغال سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری جاسوسان آمریکایی سبب شد که پل ارتباط عوامل سیا، موساد و ساواک از بین رفت. تمام فعالیت‌های ضدانقلابی نظیر توطئه‌های کردستان، تظاهرات به خاطر بیکاری، حجاب، شهریه مدارس، از داخل سفارت انجام می‌گرفت.» (شهریور ۱۳۵۹)

گفتیم که با آغاز کودتا در شیلی، بسیاری از فعالان و خانواده‌هایشان به سفارتخانه‌های دوست پناه بردند. هرالدو مونیز در کتاب «سایه دیکتاتور» می‌نویسد: «تنها مأموریت دیپلماتیک در آن زمان، عدم پذیرش پناهندگان بود.» (ص ۷۹) مکان‌ها و دفترهای دیپلماتیک در کل سانتیاگو پر از هزاران فراری بلاتکلیف بود که ماه‌ها از ترس جان در حیاط و باغ‌ها اطراق کرده بودند و خونتای نظامی به آن‌ها اجازه ترک کشور را نمی‌داد. ۲۱ سپتامبر ۱۹۷۴ یعنی یک سال و ۱۰ روز پس از کودتا، جوانی ۲۶ ساله به نام «لومی ویده‌لا» که دانشجوی فلسفه بود توسط پلیس‌مخفی بازداشت و در ۳ نوامبر بر اثر شدت شکنجه درگذشت. همسر او هم بازداشت شده بود که همچنان جزو ناپدیدشدگان است. شب بعد، هنگام حکومت نظامی جسد لومی از دیوار به داخل سفارت ایتالیا انداخته شد. این جنایت برای تهدید ۲۰۲ شیلیایی که آنجا پناه گرفته بودند و همچنین به تلافی پناهندگی‌دادن ایتالیایی‌ها به یکی از رهبران چپ بود. البته دولت کودتا اعلامیه‌ای رسمی صادر کرد و مدعی شد لومی ویده‌لا در مجلس عیاشی داخل سفارت مرده است!

در جریان اعتراضات «جنبش سبز» هم بعضی مراکز دیپلماتیک از جمله سفارت ایتالیا در تهران، درهای خود را به روی معترضانی که توسط مأموران سرکوب تعقیب می‌شدند باز کردند. سفارت فرانسه هم با کوشش بعضی کارمندانش مثل «مدیا کاشیگر» نویسنده و مترجم مشهور ایرانی، برای گروهی از معترضین که قصد گریز از کشور را داشتند روادید صادر کرد. جمهوری اسلامی در سال‌های گذشته با اعزام نیروهای لباس‌شخصی که به شهروندان ایرانی شرکت‌کننده در کلاس‌های آموزشی یا مراسم‌های فرهنگی سفارت‌ها فحاشی و سنگ‌پرانی می‌کردند، نارضایتی خود را از فعالیت این مراکز نشان داده بود. پس از ۸۸، با دخالت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تمام این اندک روزنه‌ها هم بسته شد.

اما جنگ علیه سفارتخانه‌ها یک بار دیگر هم در شیلی بالا گرفت؛ آن‌هم وقتی که سال ۱۹۹۸ آگوستو پینوشه در لندن با حکم یک قاضی اسپانیایی تحت تعقیب قرار گرفت. در حالی که بازداشت دیکتاتور پیر در دل مردم شیلی امید ایجاد کرده بود، هواداران او به صورت سازمان‌یافته و با خشونت به سفارتخانه‌های بریتانیا و اسپانیا در سانتیاگو حمله کردند. به اقامتگاه‌های سفیران سنگ و تخم‌مرغ پرت کردند و فریاد می‌زدند: «دزدان‌دریایی انگلیسی، پدربزرگ ما را برگردانید!»

روزنامه «لا ترسرا» در گزارشی نوشت: «معترضینی که این‌بار سنگ می‌اندازند، به شکل شگفت‌آوری دانشجو یا مبارز احزاب چپ نیستند، بلکه خانم‌هایی با پاشنه‌های بلند و کیف دستی‌اند.»

هرالدو مونیز در توصیف ماجرا می‌نویسد: «پلیس از ماشین آبپاش استفاده و بعضی را بازداشت کرد، ولی رفتار مأموران با این جماعت حامی پینوشه بسیار خویشتندارانه‌تر از برخورد با مخالفان بود.» نکته‌ای که یادآور حمله نیروهای لباس‌شخصی حزب‌الله به سفارت بریتانیا و عربستان در دهه ۹۰ خورشیدی است؛ چه در دلیل حمله و چه در برخورد مضحک نیروی انتظامی و قوه قضاییه با سران گروه‌های مهاجم. چیزی که منجر به جَری‌شدن این نیروها شد و بعدتر همین افراد با عملیاتی نمایشی مثل قرار دادن واکسن کرونای داخلی یا دبه‌های نفت و هیزم مقابل سفارتخانه‌های اروپایی، به اقدامات تحریک‌آمیز خود ادامه دادند.

اوج کار هم آنجا بود که در جنبش مهسا، حزب‌اللهی‌ها دیوار سفارت بریتانیا را با شعار و تهدید آلوده کردند و وقتی کارکنان سفارت دیوارها را رنگ کردند، شهرداری تهران خیابان‌های اطراف را با بنرهای سیاسی علیه انگلستان پر کرد! این «جنگ شهرداری» هم در تاریخ شیلی بی‌سابقه نیست: «کریستین لابه» کلنل سابق ارتش که مسئول امنیت پینوشه بود و حالا شهردار بخش «پروویدنسیا» منطقه مرفه پایتخت که مراکز دیپلماتیک در آن قرار داشتند؛ همان روزهای بازداشت پینوشه اعلام کرد که یک جنگ شهرداری راه افتاده است. او دفترهای شورای فرهنگی بریتانیا را بست، پارکینگ‌های سفارت اسپانیا را گرفت و جمع‌آوری زباله را لغو کرد تا مقابل عمارت اسپانیایی آشغال تلمبار شود. به همین تباهی!

معرفی فیلم: سانتیاگو ایتالیا

«نانی مورتی» کارگردان مشهور ایتالیایی، سال ۲۰۱۸ در مستندی با عنوان «سانتیاگو، ایتالیا»
(Santiago, Italia) ماجرای فراریانی که به سفارت ایتالیا در سانتیاگو پناهنده شدند را به تصویر کشیده است. اکثر این افراد که شامل زنان و کودکان بودند، نزدیک دو سال در فضایی کوچک تحت محاصره قرار داشتند و سرانجام با موافقت دولت کودتا به ایتالیا رفته و آنجا زندگی جدیدی تشکیل دادند