تاریخ جنبش‌های اجتماعی

تجربه شیلی (بخش دوم)

شیلی در قلب ما

حالا درست نیم قرن از کودتای شیلی در سال ۱۹۷۳ می‌گذرد. این واقعه ۵ سال پیش از انقلاب در ایران و افغانستان رخ داد که با گذر سال‌ها و فروکش کردن غبارها، ارتباط مستقیم تمام این وقایع با یکدیگر آشکار شده است. اکثر مردم امروز شیلی و ایران و افغانستان آن روزها را به یاد ندارند یا اصلاً هنوز به دنیا نیامده بودند. من هم به عنوان یکی از بچه‌های نسل پس از انقلاب، آن شور و غوغا را فقط در فیلم‌های خبری یا کتاب‌ها و مجلات قدیمی دیده بودم. نشریات سال‌های انقلاب را که ورق بزنید، علاوه بر اخبار و گزارش‌های روز ایران، پر از مطالب انقلابی در مورد کشورهای دیگر به‌ویژه کوبا، ویتنام، زیمبابوه، یا شیلی است که آن روزگار درگیر ناآرامی و خون و خشونت بودند. یعنی حیرت می‌کنی چطور مجله‌هایی که تا چندی قبل عکس هنرپیشه‌های سینما را چاپ می‌کردند، ناگهان تصویر «لیلا خالد» فلسطینی با چفیه و کلاشنیکف را روی جلدشان زده‌اند. از آن جالب‌تر، تیراژ بالای نشریات و کتاب‌ها و استقبال حیرت‌انگیز مردم از این محتوای غیرمعمول بود.

گذشت تا اینکه سال ۱۴۰۱ در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» دوباره چنین فضایی در ایران شکل گرفت و ما با چشم خودمان دیدیم که مردم با ولع به دنبال کتاب‌ها و ویدئوهایی می‌گردند که در حالت عادی فقط مورد توجه قشرهای خاصی بود. ویترین کتابفروشی‌های خیابان انقلاب و کریم‌خان پر شده بود از کتاب‌هایی درباره دیکتاتورها، انقلاب‌ها و جنبش‌های اجتماعی. در شبکه‌های اجتماعی ویدئوها و فیلم‌های سیاسی و تاریخی بین مردم رد و بدل می‌شد. و خلاصه روزی به خودمان آمدیم و دیدیم در وسط یک «انقلاب» قرار داریم.

مردم به درستی درک کرده بودند که برای مقابله با سلطه دیکتاتوری، باید به تاریخ مراجعه کنند؛ رفتار حکومت‌های اقتدارگرا کم و بیش شبیه همدیگر است و استفاده از تجربیات سایر ملت‌ها به شدت راهگشا. اما سال ۵۷ همدلی خاصی میان انقلابیون ایران با شیلی کودتازده وجود داشت که علاوه بر جو هیجانی موجود، ناشی از گرایش ضدکاپیتالیستی روشنفکران و نخبگان فرهنگی و سیاسی بود. روزنامه‌نگاران و نویسندگان و شاعران و مترجمان معروفی را می‌توان نام برد که از همان دوران تا امروز با نگاهی ویژه وقایع شیلی را دنبال کردند و درباره آن قلم زده‌اند. به قول «گابریل گارسیا مارکز» نویسنده بزرگ کلمبیایی: «آنچه در شیلی، در حکم عظیم‌ترین اندوه و درد برای شیلیایی‌ها پیش آمد، در تاریخ در مقام چیزی است که بر همه ما فرزندان این قرن گذشت و تا جاودان در زندگی‌مان خواهد ماند.»

مهرماه ۱۳۵۸ هفته‌نامه «کتاب‌جمعه» به سردبیری «احمد شاملو» ویژه‌نامه‌ای درباره شیلی منتشر کرد که چهره‌هایی مثل «محمد علی سپانلو»، «احمد کریمی حکاک»، «فرشته مولوی» و… نقش فعالی در نگارش و ترجمه مطالب آن داشتند. نخستین ترجمه‌های شاملو از ترانه‌های «ویکتور خارا» آوازخوان شهید شیلی هم در همین نشریه منتشر شد. در آن روزگار، نوار کاست رسانه قدرتمندی به حساب می‌آمد و همانطور که نوار سخنرانی رهبران انقلابی دست‌به‌دست می‌شد، نوارهای جُنگ (شامل شعرخوانی، سرودهای انقلابی و…) به شدت محبوب بودند. پس از ترجمه آثار ویکتور خارا توسط شاملو، در زمستان همان سال «سازمان انتشارات فرهنگی و هنری ابتکار» آلبوم ترانه‌های خارا – با دکلمه ترجمه اشعار- را منتشر کرد. استقبال از این کاست چنان بود که نشر ابتکار در بهار و پاییز سال ۶۰ دو آلبوم دیگر از آثار ویکتور خارا منتشر کرد. همچنین کاستی با عنوان «جُنگی درباره شیلی (مجموعه‌ای از آهنگ‌های انقلابی)» که سال ۵۸ به بازار آمد.

سمپاتی (همدلی) ایرانی‌ها را از کتاب‌های متعددی که درباره شیلی به فارسی چاپ شده می‌توان درک کرد. اما به عنوان نمونه، خاطره شخصی «یارتا یاران» از زمان کودتا را بخوانید که در مقدمه کتاب «مرگ سالوادور آینده» نوشته است: «تصویر غریب آینده ]آلنده[ در روزنامه عصر که برادرم یوسف آورد، پریشان نشست روی تخت و بازش کرد. موهای ابریشمین سیاهش ریخت روی پیشانی بلندش و بر اندوهش افزود. صدایش از خشمِ فروخورده می‌لرزید. رویایی بر باد رفته بود. چیزی که چند ماه پیش، آینه آسمانی بود پر از انعکاس و پژواک، زمانی که یوسف به خانه آمد و خندان از پیروزیِ آینده بود، حالا بدل به شکسته‌های شیشه‌ای شده بود که بر سر و روی او به آزار می‌بارید.»

محمد علی سپانلو شاعر شهیر نیز در مقدمه ویژه‌نامه کتاب‌جمعه، وقایع شیلی را «مرگ امید» نامید و نوشت: «این کودتای خونین امیدی را مدفون کرد. این امید که یک حکومت خلقی بتواند از طریق مسالمت‌آمیز و با رعایت دموکراسی، سر کار آید و دوام یابد.»

به گمانم این چند مثال کافی است. در ادامه درباره «زخم شیلی» بر روح ایرانیان بیشتر گفتگو خواهیم کرد.

معرفی کتاب: سرگذشت آینده

رئیس جمهور شیلی در زمان کودتا، شخصیت بسیار جالبی است که در ایران به نام «سالوادور آلنده» شناخته می‌شود. نام خانوادگی او و حتی عموزاده‌اش «ایزابل آلنده» (نویسنده مشهور) با اشتباه مترجمان به این صورت در ایران جا افتاده؛ وگرنه نه در زبان اسپانیش و نه انگلیسی یا هیچ زبان دیگری، به این صورت خوانده نمی‌شود. «سالوادور آینده» از جمله چهره‌های پیشرو در زمینه قانونمداری و مبارزه بدون خشونت بوده است، ولی به دلیل جایگاهش در تاریخ کمتر به این جنبه خاص او توجه شده. کتاب «آلنده (روایت یک زندگی)» نوشته «فرناندو آلگریا» زندگی این سیاستمدار سرسخت را در قالب رمانی وفادار به واقعیت روایت می‌کند. این کتاب سال ۱۳۷۴ با ترجمه «محسن اشرفی» توسط انتشارات اطلاعات منتشر شده. نشر قطره نیز این کتاب را با ترجمه «علیرضا جباری» منتشر کرده است.