تمام نامهای دوزخ
میچل باچله در صف دادخواهان و بازدید از شکنجهگاه سابقش «ویلا گریمالدی»
چند سال پیش فیلمی دیدم به نام «کلونیا» که داستانش در شیلی پس از کودتا میگذشت و اردوگاهی مخوف را نشان میداد که به صورت فرقهای اداره میشد. بعضی زندانیان سیاسی را به آنجا میفرستادند و انواع شکنجههای روحی و جسمی روی آنها آزمایش میشد. با خودم فکر کردم: «دیگه اینطورها هم نبوده!»
به خاطر سابقه کارم در روزنامهنگاری، میدانستم که هیچچیز بیشتر از «اغراق» به حقیقت ضربه نمیزند. کسی که جنایت را تقلیل میدهد، عامل و همدست جنایت است. ولی آنکه میخواهد از حق و ستمدیدگان دفاع کند، باید به واقعیت پایبند باشد. هر ظلم و جنایتی بهخودیخود دردناک و منفور است، پس نیاز به بزرگنمایی نیست.
حتی وقتی تحقیق جدی در مورد تاریخ شیلی را آغاز کردم، آن فیلمِ به نظر تخیلی را بهکل نادیده گرفتم. اما چنان که خونِ بهناحقریخته را سخت میتوان پنهان کرد و آواز کشتگان سرانجام روزی به گوش سایر آدمیان میرسد، کلونیا مرا رها نکرد و بارها و بارها خودش را به من نشان داد. میخواست قصهاش را بگویم. کلونیا، «کلونیا دیگنیداد» با این اسم شکوهمند فریبندهاش! مثل تمام متعصبان و جنایتکاران بزرگ که بر اَعمال اهریمنی خود نامهایی مقدس میگذارند: حزبالله، انصارالله، ناجیان وطن، مدافعین حرم، مدافعان امنیت.
کلونیا دیگنیداد به معنی «مهاجرنشین کرامت (شأن)» نام اردوگاهی مذهبی در حومه سانتیاگو بود که توسط «پائول شیفر» افسر نازی سابق اداره میشد. پس از کودتای ارتش، بازداشتشدگان سیاسی به زندانهای مختلفی که به صورت اردوگاه کار اجباری بود فرستاده شدند. جزیره داوسون را گفتیم که اعضای دولت سالوادور آینده را آنجا زندهکُش کردند. سایر مراکز مهم اینها بودند: «زندان پیساگوئا» در صحرای شمال، «ویلا گریمالدی» پای رشتهکوه آند، و «زندان سیمون بولیوار» (طنز تاریخ را ببینید که نام رهبر آزادی آمریکایلاتین را روی یک زندان گذاشتند.)
در مورد زندان پیساگوئا در منطقه ایکیکه، داستان جالبی وجود دارد که بد نیست بدانید. حدود سی سال پیش از کودتا، وقتی سالوادور آینده در مجلس بود؛ دولتِ وقت گروهی از فعالان چپ را به زندان انداخت. سال ۱۹۴۶ آینده به عنوان نماینده حزب سوسیالیست برای بازدید از این زندان به پیساگوئا رفت. اما رئیس زندان به او اجازه ورود نداد و در برابر اصرار آینده، گفت که: «اگر یکقدم جلو بیایی با تیر میزنم به پات!» نکته اینجاست که این نخستین ملاقات سالوادور آینده با آگوستو پینوشه بود. پینوشه که آن روزها درجهداری معمولی و مسئول اردوگاه ایکیکه بود، بعدها در کتاب خاطراتش بدون ذکر این واقعه، مدعی شد که همانجا و در برخورد با زندانیان چپ متوجه خطرناکی کمونیسم شده است. در مورد جنایات ایکیکه و شرایط این زندان میتوانید به کتاب «در جستجوی فِردی» نوشته آریل دورفمن، و فیلم مستند «نوستالژی نور» پاتریشیو گوسمان مراجعه کنید.
ویلا گریمالدی هم اردوگاه دیگری بود که ۴۵۰۰ زندانی سیاسی را به خود دید و ۲۲۶ نفر از زندانیان آن همچنان در فهرست ناپدیدشدگان هستند. «شیلا کسیدی» جراح انگلیسی که ماهها بدون محاکمه در حبس بود، در همین زندان به شدت شکنجه شد و وقتی با کمک دولت بریتانیا به کشورش برگشت، با تشریح آن جهنم توجه جهان را به نقض حقوق بشر در شیلی جلب کرد. اما همه مثل او جان در نبردند؛ از جمله «آلبرتو باچله» سرتیپ نیرویهوایی که در مارس ۱۹۷۴ رسانههای حامی کودتا گفتند او بعد از بازی بسکتبال و به دلیل وضعیت نامناسب قلبی فوت کرده! در ژانویه سال بعد، همسر و دختر این زندانی هم در همین زندان محبوس و شکنجه شدند. آن دختر ۲۲ ساله، «میچل باچله» بعدها رئیسجمهور شیلی و یکی از فعالان مهم عرصه دادخواهی و به محاکمه کشاندن ناقضان حقوق بشر شد.
ورودی کلونیا دیگنیداد و پائول شیفر در میان قربانیانش
اما کلونیا دیگنیداد جهنم دیگری بود. این اردوگاه در دهه ۵۰ میلادی برای مهاجران آلمانی جنگجهانی دوم تشکیل شد. پائول شیفر هم که پیشتر پیراپزشک نیرویهوایی و عضو حزب نازی بود، پس از تعرض به دو پسربچه از آلمان گریخت و به شیلی رفت. او آنجا به هیئت رهبر فرقهای مذهبی در آمد و طبق اسناد کشفشده، از پسران جوان سؤاستفاده جنسی میکرد. با وقوع کودتا، خوی توحش شیفر برانگیخته شد و به دینا (پلیسمخفی پینوشه) پیشنهاد داد بعضی زندانیان سیاسی را به بهشت او ببرند. او استاد شکنجههای روحیروانی بود و اعتقاد داشت: «حرفکشیدن با ضربوشتم را همه بلدند. اینکه بدون زدن، کسی را به حرف بیاوری هنر است!»
شیفر که پیروانش «پایوس» صدایش میکردند و او را تا حد نماینده و صاحب کلامِ خدا بالا میبردند، تعصب مذهبی را با جنون شخصیاش آمیخته بود و هر کاری دلش میخواست در قلمرو خود میکرد. مثل علی خامنهای که مثلاً در دی ۱۴۰۲ هنگام دیدار با خانواده قاسم سلیمانی مدعی شد کلام خدا از دهانش جاری شده، و پیروانش که او را امام زمانه میدانند هر جنایتی را در حکومت او میپذیرند. گروههای ضداجتماعی و تندرویی مثل فرقه شیفر، همیشه مورد حمایت ویژه رژیمهای دیکتاتوری هستند. کافی است وفاداری به رهبر اعظم را اعلام کنند و هر وقت لازم بود عملیاتهای کثیف سیستم را بهعهده بگیرند تا آزادی عمل فراقانونی به آنها داده شود. در ایران افراد متعصبی مثل انصار حزبالله که به «گروه فشار» معروفند، به پاداش سرکوب اجتماعات یا مثلاً حمله به روزنامههای منتقد (در دهه ۷۰ خورشیدی) از هر رانت اقتصادی و دولتی بهره بردند. یا فرقه مصباحیه (هواداران محمدتقی مصباحیزدی)، گروه «عزیزالله خوشوقت» آمر قتلهای زنجیرهای، قاتلان محفلی کرمان، و اسیدپاشان اصفهان. حتی به گفته سردار همدانی، در دهه ۸۰ اوباش و چاقوکشها توسط سپاه پاسداران برای قلعوقمع معترضان خیابانی سازماندهی شدند و در عوض اجازه پیدا کردند آزادانه در سطح جامعه فعالیت کنند.
اگر فیلم کلونیا را ببینید، صحنهای هست که شخص پینوشه برای بازدید به آنجا میآید. اما در واقعیت جناب دیکتاتور و همسرش لوسیا، بیش از یکبار از کلونیا و دستاوردهای شیفر دیدن کردند، وزرایش هم همینطور. خانم باچله هم گفته است که در زمان حبس، شاهد بازدید پینوشه از ویلا گریمالدی بوده. اسدالله لاجوردی رئیس زندان اوین هم برای زندانیان خُردشده که به آنها «تواب» (توبهکرده) میگفتند جلسه سخنرانی میگذاشت و مسئولان را دعوت میکرد تا اعترافات آنها علیه خودشان را بشنوند. بعد هم مبلغ زیادی از بودجه زندان را به مقامات برمیگرداند و میگفت صرفهجویی کرده، در حالی که زندانیان در گرسنگی و محرومیت بودند. خامنهای بارها روش غیرانسانی لاجوردی را ستوده و پس از مرگش به او لقب «مجاهد فیسبیلالله» داد.
جالب اینکه پینوشه هم با آن رهبر فرقه روابط نزدیکی داشت و مثلاً شیفر با درآمد کار اجباری زندانیان، یک لیموزین پولمان مرسدس بنز ۶۰۰ به عالیجناب هدیه داد. ولی با سقوط تدریجی پینوشه، دوران خوش شیفر هم تمام شد و سال ۱۹۹۵ مجبور شد از شیلی فرار کند. در بازدید دولت از کلونی، یکی از بزرگترین انبارهای سلاح غیرقانونی کشف شد.
شیفر سرانجام مارس ۲۰۰۵ در آرژانتین بازداشت و بابت هزاران سؤاستفاده جنسی، قتل و شکنجه به ۳۳ سال حبس محکوم شد. پنج سال بعد هم در سانتیاگو مُرد و خلاص. ولی مویههای محبوسین کلونیا و ویلا گریمالدی آخر دامن پینوشه را هم گرفت، بد هم گرفت! سال ۲۰۰۵ مصونیت ریاستجمهوری او برداشته و حبس خانگی شد تا به اتهام مشارکتش در جنایات گریمالدی (از جمله ۳۶ پرونده آدمربایی و ۲۳ مورد شکنجه) رسیدگی شود. این نخستینبار بود که پینوشه برای جرم شکنجه محاکمه میشد. «مانوئل کونترراس» رئیس پلیسمخفی که به ۲۲۴ سال زندان محکوم شد هم آخرین اتهامش (در سپتامبر ۲۰۰۷) به خاطر پرونده جنایات ویلا گریمالدی بود.
حالا آیا محاکمه جلادان، پایان کار دادخواهی است؟ «خاویر ربویدو» روزنامهنگاری که در مورد دینا تحقیق کرده میگوید: «مُردهها یعنی اشخاص کشته و ناپدیدشده، نمایانگر رعب و وحشت در جامعه هستند. این سیستمی است که من به آن پرتوافکنی میگویم. اگر کسی را شکنجه و بلافاصله آزاد کنید، وحشت را تقویت میکند و اثرگذارتر از کشتن فرد است، ولی کمتر از ناپدیدشدن او تاثیر دارد!»
در قسمت بعد سراغ این ناپدیدشدگان میرویم.
معرفی فیلم: کلونیا
فکر میکنم تماشای این فیلم نیازی به سفارش نداشته باشد. خوش به حال آنها که فیلم را بعد از خواندن این قسمت میبینند و مثل من با سؤظن نگاهش نمیکنند. Colonia به کارگردانی «فلوریان گالنبرگر» و بازی «اِما واتسون» زیبا و «دانیل برول» آلمانی-اسپانیش، سال ۲۰۱۵ ساخته شده و محصول بریتانیا و آلمان است.
بنیاد شیرین عبادی یک سازمان غیرانتفاعی معاف از مالیات
501(c)(3) registered tax-exempt nonprofit organization, US Federal Tax ID #75-3149224
حق چاپ ©2023 بنیاد شیرین عبادی