تا مبادا در یادها بمانند
«ظلم هیچ محدودیتی ندارد. آنها حتی رحم و شفقتی نداشتند که مردهها را برگردانند. در متون تاریخ باستان نوشته شده: جسد مُرده دشمن را برگردانید تا خویشانش بتوانند به زندگی ادامه بدهند. جسد باید برگردانده شود تا آنها سوگواری کنند. به این ترتیب فرد مرده، مرگ خود را میپذیرد و زنده به زندگیاش ادامه میدهد. چیزی که در این سرزمین، در شیلی اتفاق افتاده خیلی بیرحمانه است.» (رائول زوریتا، شاعر مشهور شیلیایی)
۲۵ سال پس از کودتا و چند ماه پیش از بازداشت پینوشه در لندن، کتابی منتشر شد به قلم «پاتریسیا وردوگو» خبرنگار جسوری که پدر خودش هم به دست نیروهای حکومت به قتل رسیده بود. این کتاب علاوه بر متن مکالمه پینوشه با دریاسالار کارواخال در روز کودتا، یک سیدی هم همراهش بود که خود صداها در آن شنیده میشد. در این گفتگوها چند نکته مهم وجود دارد: اول دستور اکید پینوشه درباره تسلیم بیقیدوشرط رئیسجمهور و عدم هیچنوع مذاکره با او، همچنین بدعهدی درباره فرستادن سالوادور آینده و همراهانش به خارج و توطئه سرنگونکردن هواپیما. و سوم وقتی به او خبر میدهند که آینده کشته شده و حالا با جسدش چهکار کنیم؟ مینالد که: «این آدم حتی مردهاش هم مایه دردسر است.» و میگوید شاید بهتر باشد جسد را پنهانی دفن کنند. نخستین ناپدیدشده کودتا!
البته آنها مجبور شدند به یک مراسم کوچک و سریع برای دفن رئیسجمهور تن بدهند، اما در روزهای بعد آنقدر کشتند و ناپدیدکردند که یادآور پاکسازی قومی بومیان در پنج قرن گذشته بود. آریل دورفمن در مقاله «وحشی واقعی کیست؟» درباره فعل Desaparecido (ناپدیدشدن) با اشاره به ناپدیدسازی بومیان ماپوچه مینویسد: «همان عذابی که بر بومیان رفته بود، اینبار دامنگیر هزارانهزار شهروندی شد که جرئتکردهبودند خواب کشوری را ببینند که به راستی وطن همه مردم است. این واژه بیانگر اعمالی است که رژیم پینوشه به آن دست زد، و همچنین رژیمهای نظامی آرژانتین و اروگوئه و برزیل و گواتمالا و السالوادور و هندوراس. و این ناپدیدشدن مخالفان، مردان و زنانی که بازداشت میشدند و هیچ خبری از آنها نمیشنیدی، جنازهشان را پسنمیدادند تا به خاک سپرده شود و آنها را به دریا میریختند یا در بیابان چال میکردند تا مبادا مراسم یادبودی برایشان بگیرند، مبادا در یادها بمانند، مبادا جایی داشته باشند تا دیگران در آنجا جمع شوند و یادشان را زنده نگه دارند.» (در جستجوی فردی، ص ۵۷)
دورفمن به موارد ناپدیدسازی در آمریکای لاتین اشاره کرده، اما این پدیده قدمت تاریخی دارد. مثلاً قرن هجدهم در جریان اقدامات افراطی انقلابیون فرانسه، یکی از شیوههای کشتار جمعی این بود که افراد مشکوک به مخالفت با جمهوری را با دستوپای بسته در قایقهای سوراخ میگذاشتند و به رود لوآر میراندند تا غرق شوند. به این عمل «نفیبلد عمودی» میگفتند و بعدها «آبتنی ملی» لقب گرفت. در دوران معاصر هم کشتار معترضان در شهر درعا یکی از زمینههای اعتراضات سال ۲۰۱۱ در سوریه بود. رژیم بشار اسد در مواجهه با اعتراض مردم، کشتار بیشتر را برگزید و براساس برآورد سازمان عفو بینالملل طی چهار سال بعدی، فقط در زندان صیدنایا حدود پنج تا ۱۳ هزار نفر اعدام شدند. جسد عده زیادی از آنها با هدف پنهانکردن شواهد جنایت، در کوره مردهسوزی این زندان سوزانده و ناپدید شد.
«خوان خوزه کوسی» کاپیتان سابق نیرویدریایی آرژانتین، درباره شیوههای ناپدیدسازی مخالفان توسط دیکتاتوری نظامی در دوران موسوم به «جنگ کثیف» میگوید: «روشهای مختلفی برای از بین بردن جسدها وجود داشت. از جمله روش معروف “پرواز با درِ باز”. مثلاً از هواپیمای آمریکایی دیسی-۳ استفاده کردند و وقتی میخواستند آدمها را از هواپیما بیرون بیندازند، بهشان دارو میخوراندند. مردی که به او دکتر میگفتند، به زندانیان دارویی تزریق میکرد که بیهوش میشدند. او و مکانیک پرواز که گاهی کمکش میکرد، بدنها را به اقیانوس میانداختند. من علیه شخص دیگری هم شهادت دادم که مسئول روش دیگری بود. خانهای ییلاقی در ازیزا بود که یک فر داشت. آنجا مردی به نام ریکاردو لانزا که بعد بازنشسته شد چون روانی شده بود، مجبور بود جسدها را مثله کند تا از شکاف فر رد شوند. او جسدها را تکه میکرد و میسوزاند.»
در ایران هم حکومت جمهوری اسلامی کارنامه طویلی در زمینه ناپدیدسازی مخالفانش دارد. از همان سال اول پس از انقلاب که دو بار اعضای محفل بهائیان ایران ربوده و هرگز جسدشان به خانوادهها پس داده نشد، تا اعدام گروهی زندانیان سیاسی در سالهای ۶۰ تا ۶۷ که اجسادشان با کامیون به بیابان برده و با لودر در گورهای دستهجمعی مثل «خاوران» دفن شد. حکومت از پسدادن جسد یا اعلام محل دفن بعضی اعدامیان دیگر (فرزاد کمانگر، شیرین علمهولی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، هدایت عبداللهپور و…) یا بعضی معترضان بازداشتشده در وقایعی مثل کوی دانشگاه، آبان ۹۸ و کشتار نیزار ماهشهر، یا جنبش مهسا هم خودداری کرد. میبینیم که در رژیمهای توتالیتر، به قول معروف: «مدلها یکی است، فقط مصالح فرق میکند!»
گورستان خاوران
اما شیوههای ناپدیدسازی در شیلی، ابتکاری و متنوعتر بود. مثلاً به بسیاری از زندانیان بعد از مرگ، مواد سمی تزریق شد. اثر انگشتهایشان با مشعل جوشکاری سوزانده و اجساد را به اقیانوس انداختند. طبق گزارشهای قضایی، نیروهای ارتش بین ۱۲۰۰ تا ۱۴۰۰ نفر را به دریا انداختند، زنده یا مرده! بعضی اجساد هم در گورهای جمعی دفن شدند و بسیاری را دو سال بعد با لودر از خاک خارج و داخل کیسههایی گذاشتند و با هواپیمای نظامی به اقیانوس پرت کردند. در موردی خاص، جسد یک پدر و چهار پسرش به کوره آهک انداخته شد. یا «کلودیو خیمهنو» که در کاخ مونهدا دستگیر شده بود، پس از سی سال مشخص شد که فردای کودتا جسد او همراه با چند مشاور سالوادور آینده با دینامیت منفجر شده و در قلعهای نظامی دفنشان کردند تا آثار جنایت مخفی شود.
ناپدیدسازی علاوه بر نقض حقوق اولیه قربانی (مثل حق حیات، حق محکمه عادلانه و…) ظلم بزرگی به بازماندگان او تحمیل میکند. حق اطلاع از سرنوشت فرد، حق سوگواری و سبکشدن خانواده را از آنها میگیرد. به قول آریل دورفمن: «خبر دادن مرگ افراد، خانوادهشان را از بلاتکلیفی و امید واهی نجات میدهد. اما تحویلندادن جسد، حق سوگواری را از آنها میگیرد و جستجوی بیپایان را به آنها تحمیل میکند. وقتی گوری وجود ندارد، انگار اصلاً وجود نداشتند، گویی هرگز به دنیا نیامدهاند.»
در واکنش به همین رنج قربانیان شیلی، ایران و بعد هم وقایع جنگ بالکان بود که سازمان ملل روز ۳۰ آگوست برابر با ۹ شهریور را به عنوان «روز جهانی ناپدیدشدگان» (International Day of the Disappeared) نامگذاری کرد. این نام به سرنوشت کسانی اشاره دارد که در حکومتهای دیکتاتوری، جنگ، درگیریهای سیاسی، مهاجرت یا دلایل دیگر ناپدید شدهاند. و چون این عمل با هدف جلوگیری از فعالیت افراد و همچنین مرعوبکردن خانواده و اطرافیان شخص صورت میگیرد، در ادبیات حقوق بشری از آن با عنوان «ناپدیدسازی قهری/ اجباری» (Enforced Disappearance) یاد میشود.
از سال ۲۰۰۲ بر اساس معاهدات دیوان کیفری بینالملی، ناپدیدسازی قهری جنایت علیه بشریت محسوب شده و مجمع عمومی سازمان ملل هم در دسامبر ۲۰۰۶ «کنوانسیون بینالمللی حمایت از تمام افراد در برابر ناپدیدسازی اجباری» را تصویب کرد. جمهوری اسلامی این پیماننامه که مشابه «کنوانسیون منع شکنجه» است را امضا نکرده و بر اساس ایدئولوژی بدوی خود، همچنان از شکنجه و ناپدیدسازی علیه منتقدان و شهروندان معترض استفاده میکند. تلاشها برای پاسخگوکردن این رژیم از دهه ۸۰ میلادی با ثبت اطلاعات ۵۲۲ نفر که طی ۳۸ سال اول حکومت جمهوری اسلامی ناپدید شدند، در کارگروه ناپدیدشدگان سازمان ملل آغاز شد و رفتهرفته اطلاعاتی به این مرکز رسید که از وقوع جنایت سیستماتیک هولناکی در ایران خبر میداد.
معرفی کتاب: در جستجوی فردی
«در جستجوی فِردی» بخشی از کتاب «خاطرات بیابان» آریل دورفمن است که به یاد دوستش «فردی تابرنا» نوشته و در چند جستار، موضوع ناپدیدشدگان را بررسی میکند. فردی شش هفته پس از کودتا در پیساگوئا اعدام شد و پیکرش هرگز به خانواده پس داده نشد. جسد او را با دینامیت منفجر کرده و به دریا انداختند. این کتاب با ترجمه عبدالله کوثری، سال ۹۲ در انتشارات لوح فکر منتشر شده است.
بنیاد شیرین عبادی یک سازمان غیرانتفاعی معاف از مالیات
501(c)(3) registered tax-exempt nonprofit organization, US Federal Tax ID #75-3149224
حق چاپ ©2023 بنیاد شیرین عبادی