بهشت أدمکشان!
اتومبیل منفجرشده اورلاندو لتهلییر در واشنگتن
«ترور» یکی دیگر از ابزارهای محبوب رژیمهای خودکامه است. از نظر «بروس هافمن» تحلیلگر سیاسی، تروریسم عبارت است از «استفاده یا تهدید به استفاده از خشونت، با هدف دستیابی به تغییرات سیاسی اساسی.» با این تعریف، اکثر نامهای بهجا مانده در تاریخ، تروریست محسوب میشوند! از کالیگولا رومی که مظنونین را جلوی شیرهای درنده میانداخت، تا «ولاد تپش» معروف به ولاد چهارمیخکننده، فرمانروای ترانسیلوانیا در اواسط قرن پانزدهم که الهامبخش برام استوکر برای نوشتن رمان «دراکولا» شد. یا روبسپیر که در قرن هجدهم فرمان حذف دشمنان انقلاب را صادر کرد و موجی از بیرحمیها را در فرانسه پدید آورد که به حکومت ترور معروف است.
اما ترور در زبان فارسی، به معنی قتل یک شخص با انگیزههای سیاسی یا مذهبی و دلایل مشابه به کار میرود. جالب اینکه این عمل در زبان انگلیسی با واژه Assassin شناخته میشود که برگرفته از گروه حشاشین (نزاریه) است. «حسن صباح» بنیانگذار این فرقه به وسیله قاتلانی آموزشدیده، دشمنان خود را میکشت. مهمترین ترورهای تاریخ جهان را همه شنیدهایم: قتل «آرشیدوک فرانتس فردیناند» ولیعهد اروپایی در سارایوو که منجر به آغاز جنگ جهانی اول شد، ترور رازآلود «آبراهام لینکلن» یا «جان اف. کندی» دیگر رئیسجمهور آمریکا. ولی مهمترین ترور تاریخ اسلام که در مبانی حکومت شیعی جهوری اسلامی موثر است، قتل «علی ابن ابیطالب» توسط یک عضو گروه خوارج بود. هواداران حکومت در تبلیغات خود علی خامنهای را با علی امام اول شیعیان مقایسه میکنند و ترور ناموفق او در دهه شصت که به معلولیت دست راستش منجر شد، یکی از داستانهای محبوب آنها است.
در دهههای میانی قرن بیستم با ترور چهرههایی مثل کندی، انور سادات و حتی ترور نافرجام محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۳۷ و نیز ظهور تروریستهای افسانهای مثل «کارلوس» ونزوئلایی (معروف به شغال)، مسئله تروریسم به صورت جدی در افکار عمومی مطرح شد. ولی چیزی که اینجا با آن کار داریم شاخهای از تروریسم است که توسط حکومتها انجام میشود و به «تروریسم دولتی» معروف شده. در دوران معاصر حکومتهایی مثل روسیه، کُرهشمالی، و جمهوری اسلامی متهمان اصلی این نوع جنایت هستند، چنان که پیشتر امثال صدام حسین و معمر قذافی به ترور مخالفان خود و حمایت از گروههای تروریستی معروف بودند. یا بشار اسد که در مقطعی برای سرکوب اعتراضات داخلی و بعدتر برای قطع کمک فرانسویها به مخالفینش، از قتل افراد یا بمبگذاری استفاده کرد.
تروریسم دولتی در زمان پینوشه یک ابزار ثابت بود: چه در دوران دیکتاتوری و چه حتی پیش یا پس از آن. در مرور تاریخ شیلی گفتیم که یکی از اقدامات برای زمینهسازی کودتا، قتل ژنرال اشنایدر بود که انگار موبهمو از نخستین قائله آمریکایی یعنی کودتای ۲۸ مرداد ایران کپیبرداری شده. «رنه اشنایدر» فرمانده کل قوای ارتش، مهمترین حامی دولت سالوادور آینده و مخالف سرسخت دخالت نظامیان در سیاست بود. آمریکاییها در نخستین تلاش برای تحریک نظامیان شیلی به کودتا، پیش از مراسم تحلیف سالوادور آینده به دو گروه پول و سلاح دادند؛ از جمله گروه ژنرال بازنشسته «روبرتو ویو» که هنگام عملیات ربودن ژنرال اشنایدر، به اتومبیلش شلیک کرده و او را کشتند.
پینوشه بعدتر ادای احترام غلوآمیزی نسبت به فرمانده شهیدش کرد ولی در همان سالهای ابتدایی دیکتاتوری، قاتلان او را عفو کرد! پس از کودتا هم هرکس به نظر خطرناک میآمد کشته شد. از جمله «خوزه توها» و بعد «کارلوس پرتز» و همسرش در بوینسآیرس، و از همه جنجالیتر «اورلاندو لتهلییر» و دستیار آمریکاییاش. هر سه این افراد در مقطعی وزیر دفاع سالوادور آینده بودند.
اما ترور لتهلییر وزیر خارجه و وزیر دفاع سابق که سپتامبر ۱۹۷۶ زیر گوش آمریکاییها در واشنگتن اتفاق افتاد، برادر بزرگ را عصبانی کرد. پینوشه از این اتفاق جا خورد. هرالدو مونیز مینویسد: «پینوشه خود را چیزی بیش از متحد وفادار ایالاتمتحده به حساب میآورد. او خودش را یک مبارز جهانی ضدکمونیست تصور میکرد. پیامهای مثبتی که از واشنگتن دریافت میکرد به او جرأت میداد پایش را از گلیمش درازتر کند و عملیات تروریستیاش را به خارج از مرزها، حتی به خیابانهای واشنگتن دی.سی برساند. پینوشه با دیگر دیکتاتورهای ضدکمونیست که در میانه دهه ۱۹۷۰ در آمریکایجنوبی حکومت میکردند همکاری نزدیکی داشت.»
منظور مونیز «عملیات کرکس» است که در حقیقت طی پیمانی میان شیلی، آرژانتین، بولیوی، برزیل، پاراگوئه و اُروگوئه، به نظامیان اجازه میداد مخالفان سیاسی را در کشورهای یکدیگر تعقیب و سرکوب کنند. در همین راستا حتی ارتش شیلی به «آناستازیو سوموسا» دیکتاتور نیکاراگوئه و آرژانتینیها به حکام السالوادور برای سرکوب مخالفانشان کمک کردند. عملیات کرکس نوامبر ۱۹۷۵ به ابتکار پینوشه راه افتاد و به افتخار پرنده ملی شیلی، کرکس نام گرفت. هدف هم از بین بردن دشمنان مشترک در سراسر جهان و مخالفانی بود که حس میشد تهدیدی سیاسی هستند. در دوره دیکتاتوری، نمایش فیلم «سه روز کرکس» سیدنی پولاک ممنوع بود که گفته میشود دلیل آن به خاطر عنوانش بوده!
به قول مونیز: «هنگامی که عملیات کرکس فعال بود، شیلی بهشت امن تروریستهای جناح راست شد.» از کوباییهای مسلح مخالف کاسترو گرفته تا گروههای تروریستی نئوفاشیست ایتالیایی، یا نازی بدنامی مثل پائول شیفر، با دستگاه امنیتی پینوشه همکاری داشتند. سؤقصد به «برناردو لیتون» معاون رئیسجمهور سابق در رم به دست دو ایتالیایی نئوفاشیست که بعدتر در مراسم مرگ فرانکو با پینوشه ملاقات کردند، یا عملیات کولومبو که طی آن جسد ۱۱۹ شیلیایی ناپدیدشده در آرژانتین یافته شد، ترورهای مکزیک و آمریکا هم با کمک همین افراد انجام شد.
این وقایع برایتان آشنا نیست؟ از شعار «صدور انقلاب» که امثال قذافی و خامنهای دنبالش بودند، همکاری برادرانه با کشورهای تروریستپرور مثل سوریه و عراق و لبنان، تا ترورهای متعدد در سراسر جهان که امثال «عماد مغنیه» و «انیس نقاش» لبنانی به نفع جمهوری اسلامی صورت دادند: ترور چهرههای سیاسی مثل شاپور بختیار، صادق شرفکندی، عبدالرحمان برومند، و حتی هنرمندانی مثل فریدون فرخزاد و سیدخلیل عالینژاد.
میدانید این ترورهای خارج کشور با فعالان تبعیدی چه میکند؟ بگذارید تجربه شیلی را مرور کنیم. آریل دورفمن مینویسد: «پینوشه پیشتر پیغامش را به نیروهای نظامی و شیلیاییهای داخل کشور فرستاده بود. حالا نوبت ما بود که صدای او را بشنویم، ما که به خارج از کشور فرار کرده بودیم. انگار داشت میگفت: روی کره زمین هیچجایی برای شما امن نیست. اگر فکر میکنید تبعید به شما اجازه میدهد آزاد باشید، در اشتباهید.» (شکستن طلسم وحشت، ص ۱۴۵)
کاظم دارابی (راست) و دو تروریست لبنانی متهم بمبگذاری در رستوران میکونوس
ترورهای شیلی در دوران گذار هم ادامه داشت و مثلاً سپتامبر ۱۹۸۹ در اتفاقی که به ترور «سعید حجاریان» در دوره قدرت گروه «اصلاحطلبان» شباهت دارد، وقتی «جگار نگمه» رهبر جنبش انقلابی از جلسهای بیرون میآمد در خیابان ترور شد. اما دریغ از مسئولیتپذیری خودکامگان! پینوشه در کتاب خاطراتش وقتی به شکرآبشدن رابطه با آمریکا میپردازد، به کلی منکر ماجرا شده: «دینا ]پلیس مخفی[ چه دلیلی برای قتل لتهلییر میتوانست داشته باشد؟»
او همیشه برای تحقیر مخالفانش، آنها را «آقایان» (سینیورز) یا به صورت کنایهآمیز «حضرات» (caballeros) خطاب میکرد. جالب اینکه خامنهای هم همین تکهکلام را دارد! او زمانی که در جریان قتلهای زنجیرهای مجبور شد از داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری نام ببرد، نه مسئولیتی را قبول کرد و نه از کوچکشمردن مخالفانش دست برداشت: «مرحوم فروهر در قبل از انقلاب دوست ما بود، اول انقلاب همکار ما بود، بعد از پدیدآمدن این فتنههای سال شصت دشمن ما شد. اما دشمن بیخطر، دشمن بیضرر. بینی و بینالله فروهر و همسرش، این دو مرحوم دشمنان ما بودند اما دشمنان بیضرر و بیخطر. هیچ ضرری نداشتند.» (۱۸ دی ۷۷)
ولادمیر پوتین هم که از نامبردن مخالفینش اکراه دارد، در مورد مسمومکردن «آلکسی ناوالنی» فعال سیاسی روس در کنفرانس مطبوعاتی ۱۷ دسامبر ۲۰۲۰ گفت: «در مورد اون بیمار در کلینیک برلین، ما به خوبی متوجهیم که همه اینها به خاطر چیه. این بیمار از طرف سیآیای حمایت میشه. اما به این معنی نیست که باید مسموم بشه. هههههه! کی به اون اهمیت میده؟ اگر هدف این بود، کارش رو تموم کرده بودن.» او شجاعت بیان واقعیتی را داشت که خامنهای هرگز در خود قدرت ابرازش را نیافت.
معرفی فیلم: فرستاده
فیلم «فرستاده» ساخته پرویز صیاد در سال ۱۳۶۲، واکنشی به ترورهای سیاسی و وحشت اپوزیسیون خارج کشور از جوخههای مرگ جمهوری اسلامی بود. این فیلم که با بودجه اندکی ساخته شده، با نام بینالمللی «مأموریت» اکران محدودی داشت و با کارشکنی دولتهای غربی که خواستار رابطه با حکومت ایران بودند، خیلی زود به آرشیو رفت؛ در حالی که از نظر بسیاری از منتقدان بهترین فیلم پرویز صیاد در دوران تبعید است.
بنیاد شیرین عبادی یک سازمان غیرانتفاعی معاف از مالیات
501(c)(3) registered tax-exempt nonprofit organization, US Federal Tax ID #75-3149224
حق چاپ ©2023 بنیاد شیرین عبادی