تا همه ببینند!
در تاریخ ثبت شده که با وقوع کودتای ۲۸ مرداد، مغازههای هواداران دکتر مصدق غارت شد و حتی خانه نخستوزیر ایران – که با نردبان از آنجا گریخته بود- از هجوم ارازل و نظامیان بینصیب نماند. در کودتای شیلی هم خانه رئیسجمهور آیِنده غارت شد، خانههای بسیاری از هوادارانش مثل «پابلو نرودا» شاعر هم همینطور. اما عجیب اینکه همزمان با بمباران کاخ ریاست جمهوری، خانه آیِنده هم هدف جنگندهها قرار گرفت. طنز تاریخ اینکه آن خانه حالا مرکز نگهداری بازنشستگان نیروی هوایی است. آن روز «تنچا» همسر آیِنده با حدود ۱۵ نفر گارد امنیتی، مقابل مهاجمان کودتاچی از خانه محافظت میکردند. زمان بمباران، بانوی اول زیر میز موضع گرفت و بعد به اقامتگاه سفیر مکزیک منتقل شد تا زنده بماند. اما دلیل این خشونت حداکثری چه بود؟
حدود ساعت ۱۱:۵۰ کاخ مونهدا هدف حمله هوایی قرار گرفت. جنگندههای «هاوکر هانتر» نیم ساعت پیش تازه سر و کلهشان پیدا شده بود، چون از پایگاهی در جنوب پریده و سر راه چند ایستگاه رادیویی هوادار دولت را بمباران کرده بودند و نیاز به سوختگیری داشتند. همین تأخیر، ژنرال پینوشه را عصبانی کرد. او هم مثل اغلب خودکامگان تاریخ به دنبال یک نمایش بزرگ بود تا به اصطلاح نشان بدهد که رئیس چهکسی است! در مورد «شب دشنههای بلند» نازیهای آلمان بعدتر خواهیم گفت، اما هولناکترین نمونه چنین قدرتنماییهایی ۶ سال بعد در ۲۲ جولای ۱۹۷۹ توسط «صدام حسین» اجرا شد. او که تازه در عراق قدرت را غصب کرده بود، برای خفهکردن رقبا و محکمکردن پایههای حکومتش دست به «پاکسازی سیاسی» بزرگی زد: در کنگره کمیته مرکزی حزب بعث، در حالی که خودش بالای سن نشسته و با تفرعن سیگار برگ کوبایی میکشید، «محی عبدالحسین مشهدی» یکی از سران ارشد حزب را پشت تریبون بردند تا اعتراف کند که با چندین نفر از حضار قصد کودتا داشتند. مشهدی که به شدت شکنجه شده و زن و فرزندش بازداشت و به تجاوز مقابل چشمش تهدید شده بودند، شروع به خواندن اسامی همدستان فرضیاش کرد. متهمان که اعدام و حبسهای طولانی در انتظارشان بود، از همانجا به خارج سالن برده میشدند و باقی حضار با گریه و ترس شروع کردند به فریاد زدن: «زنده باد قاعد اعظم!»
فیلم این جلسه بیسابقه به همهجا، از جمله تمام سفارتخانههای عراق در سراسر جهان فرستاده شد تا پیام واضح به گوش همه مخالفان برسد. «کریستوفر هیچنز» متفکر و نویسنده مشهور، این فیلم را «دلهرهآورترین و وحشتناکترین ویدئو که در قرن بیستم ساخته شده» میخواند و آن واقعه را نقطه عطفی میداند که آغاز دیکتاتوری صدام است. این فیلم همچنین نمونهای بارز از «اعترافات اجباری» – آن هم در حد درخواست اعدام برای خود توسط متهم- است. در این ماجرا ۶۶ نفر از اعضای حزب بعث متهم شدند و آنهایی که جان به در بردند هم در بیرون سالن مجبور شدند برای اثبات وفاداریشان، به سر محکومان شلیک کنند. هیچنز میگوید چنین حرکتی حتی به ذهن هیتلر یا استالین که استاد چنین کارهایی بوده هم نرسیده بود!
بهمن ۵۷ به فرمان «روحالله خمینی»، سران ارتش در پشتبام محل اقامت او تیرباران شدند. اعدامها قاطع و بیرحمانه ادامه پیدا کرد و حتی شهردار و وزیر و وکیل هم کشته و عکس جسدهایشان در روزنامهها چاپ شد تا همه ببینند و حساب کار دستشان بیاید. پینوشه هم به قصد چنین هدفی اصرار داشت مونهدا و خانه آیِنده یا مراکز هوادارانش بمباران شود، وگرنه مشخص بود که با تعداد مدافعان و سلاحهای سبکی که در اختیار داشتند، برابر نیروی هوایی و زمینی و توپ و تانک ارتش مقاومت چندانی نخواهد شد. کودتا خیلی زود تمام شد و گفتیم که کل کشتهشدهها ۳۶ نفر بودند، از جمله تعدادی سرباز و نیروی پلیس. اما خود پینوشه گفته است: «برای رسیدن به اهداف شایسته، جنگ ۴ ساعت ادامه داشت.»
به گفته «میگل لیتین» فیلمساز تبعیدی، کار بازسازی کاخ مونهدا سالها طول کشید و «ضمن این کارها یک دژ زیرزمینی مستحکمی هم در همین قسمتِ بنا ساخته شد: زیرزمینهای زرهی، راهروهای مخفی، درهای ناپیدا و راههای ورودی اضطراری به پارکینگ رسمیای از سالها پیش زیر خیابانها وجود داشت.»
چنان که تصاحب قدرت در آغاز با تزلزل همراه است و سلطهگراها مجبور به نمایشهای بزرگ میشوند، ترسِ از دست دادن قدرت هم همیشه با آنها است و برای روز مبادا از این شعبدهها در آستین میپرورانند. در مورد رژیم جمهوری اسلامی هم گزارشهای متعددی وجود دارد که وجود تونلهای زیرزمینی در پایتخت و رفتوآمد شخص دیکتاتور در آنها را تأیید میکند.
معرفی کتاب: وقایعنگاریهای مارکز
پیش از حمله نهایی کودتاگران، آیِنده از زنان و آنهایی که قرار نبود بجنگند خواست که از کاخ خارج شوند. از جمله «خوان گراسز» روزنامهنگار اسپانیایی که به او اصرار کرد همراه ۲ دختر خودش برود. آیِنده به او گفت: «برو و به دنیا داستان ما را بگو!»
گراسز در سالهای بعد به یکی از فعالترین کنشگران مخالف دیکتاتوری پینوشه بدل شد. اما در میان کسانی که نقش مهمی در ثبت و ضبط وقایع شیلی داشتند، چند نام برجستهترند: آریل دورفمن (نویسنده آرژانتینیتبار)، پاتریشیو گوسمان (فیلمساز)، و گابریل گارسیا مارکز (نویسنده کلمبیایی). مارکز در ۲ کتاب مستند که حاصل ساعتها گفتگو با شاهدان است، گزارشهای جالبی در اینباره ثبت کرده: اول «مرگ سالوادور آلنده» که در واقع یک مقاله بلند است و چند ماه پس از کودتا، در مارس ۱۹۷۴ چاپ شد. این کتاب با ترجمه «یارتا یاران» در بهار ۶۳ به فارسی منتشر شد. و دیگری «ماجرای اقامت پنهانی میگل لیتین در شیلی» که سفر مخفیانه این فیلمساز به وطنش برای ساخت یک مستند را روایت میکند. این کتاب سال ۱۹۸۶ منتشر شد و همان سالها (۱۳۶۷) با ترجمه «باقر پرهام» توسط انتشارات آگاه در ایران به چاپ رسید.
بنیاد شیرین عبادی یک سازمان غیرانتفاعی معاف از مالیات
501(c)(3) registered tax-exempt nonprofit organization, US Federal Tax ID #75-3149224
حق چاپ ©2023 بنیاد شیرین عبادی